کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چله بری کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
چله خانه
لغتنامه دهخدا
چله خانه . [ چ ِل ْ ل َ ن َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان بهاباد بخش بافق شهرستان یزد که در 60 هزارگزی شمال باختر بافق به شهرنو و خرانق واقع است . جلگه و گرمسیر است و 81 تن سکنه دارد. محصولش غلات و پنبه . شغل اهالی زراعت ، صنایع دستی زنان کرباس باف...
-
چله خانه
لغتنامه دهخدا
چله خانه . [ چ ِل ْ ل َ ن َ ] (اِخ ) دهی از دهستان صوفیان بخش شبستر شهرستان تبریز که در 7 هزارگزی خاور شبستر و 2 هزارگزی راه شوسه و خطآهن تبریز به مرند واقع است . کوهستانی و سردسیر است و 389 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و قنات . محصولش غلات و حبوبات ، ش...
-
چله خانه
لغتنامه دهخدا
چله خانه . [ چ ِل ْ ل َ ن َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان کلیبر بخش کلیبر شهرستان اهر که در 11 هزارگزی جنوب خاوری کلیبر و 5 هزارگزی راه شوسه ٔ اهر به کلیبر واقع است . کوهستانی و معتدل است و 21 تن سکنه دارد. آبش از چشمه . محصولش غلات . شغل اهالی زراعت و گله...
-
چله ریسک
لغتنامه دهخدا
چله ریسک . [ چ ِل ْ ل َ / ل ِ س َ ] (اِ مرکب ) چرخ ریسک . چرخ ریس . پرنده ای خرد که آوازی درازدارد. قسمی پرنده که در اوائل بهار آید و آوازی بس طولانی و دراز دارد. نوعی پرنده که پیش از نوروز و دراواخر زمستان چون پروانه ٔ بهار آید و آوازی دراز و با زیر...
-
چله گاه
لغتنامه دهخدا
چله گاه . [ چ ِل ْ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان جانکی بخش لردگان شهرستان شهرکرد که در 23 هزارگزی جنوب خاوری لردگان کنار راه لردگان واقع است . جلگه و معتدل است و 338 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و قنات . محصولش غلات و برنج . شغل اهالی زراعت و گله داری ، صن...
-
چله گیر
لغتنامه دهخدا
چله گیر. [ چ ِل ْ ل َ / ل ِ ] (نف مرکب ) گیرنده ٔ چله . || (اِ مرکب ) زه گیر، و آن انگشتانه ای است از پوست که تیراندازان انگشت نر (ابهام ) در آن کنند. (یادداشت بخط مؤلف ). ختیعة. (یادداشت به خط مؤلف ).
-
چله ناب
لغتنامه دهخدا
چله ناب . [ چ ِل ْ ل َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان اوزمدل بخش ورزقان شهرستان اهر که در 14 هزارگزی راه ارابه رو تبریز به اهر واقع است . کوهستانی و معتدل است و 276 تن سکنه دارد. آبش از چشمه . محصولش غلات و حبوبات .شغل اهالی زراعت ، گله داری و بافتن جاجیم و...
-
چله نشین
لغتنامه دهخدا
چله نشین . [ چ ِل ْ ل َ / ل ِ ن ِ ] (نف مرکب ) چلّه نشیننده . کسی که در چله خانه می نشیند و روزه داشته ریاضت می کشد. (ناظم الاطباء). آن کس که چهل روز به ریاضت و عبادت نشیند. مرتاضی که چهل روز ترک حیوانی کند. معتکف چله . آنکه در گوشه ٔ خلوت به شرایط و...
-
چله ور
لغتنامه دهخدا
چله ور. [ چ ِل ْ ل َ وَ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان رحمت آباد بخش رودبار که در 24 هزارگزی شمال باختری رودبار و 10 هزارگزی رستم آباد واقع است . کوهستانی و معتدل است و 136 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه ٔ سیاه رود. محصولش برنج و لبنیات . شغل اهالی زراعت و گل...
-
چله نشین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) čellenešin ویژگی کسی که در گوشهای بنشیند و مشغول عبادت و ریاضت چهلروزه شود.
-
هم چله
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) hamčelle دو یا چند تن که با هم چله بگیرند: ◻︎ چون نداری دانهای را حوصله / چون تو با سیمرغ باشی همچله؟ (عطار: ۲۸۰).
-
چله تابستان
دیکشنری فارسی به عربی
منتصف الصيف
-
چِلَّه تُووسُّون
لهجه و گویش بختیاری
čella towvessun چهلم تابستان، وسط تابستان.
-
چِلَّه زِمِسُّون
لهجه و گویش بختیاری
čella zemessun چهلم زمستان، وسط زمستان.
-
چِلَّه کُوچیکَه
لهجه و گویش بختیاری
čella kučika چله کوچک از 11 تا 30 بهمن čâr-čar .