کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چلبی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
چلبی
/čalabi/
معنی
عنوانی احترامآمیز برای علما، ادبا، و شاهزادگان ترک آسیای صغیر.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
چلبی
فرهنگ فارسی معین
(چَ لَ) [ تر. ] (اِ.) خواجه ، آقا، سرور.
-
چلبی
لغتنامه دهخدا
چلبی . [ چ َ ل َ ] (اِخ ) (حسام الدین ..) حسام الدین چلبی . چلبی افندی . ابن اخی ترک .عباس اقبال در کتاب «تاریخ مفصل ایران » ضمن شرح حال مولوی رومی و چگونگی نظم مثنوی در باره ٔ عزیزترین شاگردان جلال الدین محمد مولوی رومی چنین نگاشته است :«حسن بن محمد...
-
چلبی
لغتنامه دهخدا
چلبی . [ چ َ ل َ ] (اِخ ) (سلطان محمد) فرزند یلدیرم بایزیدخان بن مرادخان بن اورخان بن عثمان خان غازی . وی از پادشاهان بزرگ عثمانی بوده و پس ازاستیلای تیمور با پایان دادن به اختلاف برادران دولت عثمانی را دوباره تأسیس کرده است . نامبرده در سال 781 هَ ...
-
چلبی
لغتنامه دهخدا
چلبی . [ چ َ ل َ ] (اِخ ) (علی پاشا) فرزند احمدپاشا بیگلربیگی تونس . وی در زمان سلطنت سلطان عثمان ثانی به صدارت عظمی رسیده و در زمان سلطان احمدخان (1026 هَ . ق .) با مقام وزارت سمت والی تونس را داشته و در زمان سلطان مصطفی خان (1027) نیروی دریایی زیر ...
-
چلبی
لغتنامه دهخدا
چلبی . [ چ َ ل َ ] (اِخ ) (مصطفی پاشا) وی از مردم استانبول بوده و در زمان سلطنت سلطان مصطفی خان چهارم مقامها و منصب های مهمی داشته و سرانجام در سال 1223 هَ . ق . به مقام صدارت رسیده و 14ماه در این سمت باقی بوده است . نامبرده به سبب مفسده جویی عاقبت ا...
-
چلبی
لغتنامه دهخدا
چلبی . [ چ َ ل َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان بزچاو بخش وفس شهرستان اراک که در 15 هزارگزی جنوب کمیجان بر سر راه نیمه شوسه ٔ کمیجان به اراک واقع است . کوهستانی و سردسیر است و 556 تن سکنه دارد. آبش از قنات . محصولش غلات ، ارزن ، ذرت ، بنشن ، پنبه ، انگو...
-
چلبی
لغتنامه دهخدا
چلبی . [ چ َ ل َ ] (ترکی ، اِ) در ترکی به معنی آقا و خواجه و سرور. بلسان الروم سیدی . (ابن بطوطه ).
-
چلبی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] [قدیمی] čalabi عنوانی احترامآمیز برای علما، ادبا، و شاهزادگان ترک آسیای صغیر.
-
واژههای مشابه
-
علوان چلبی
لغتنامه دهخدا
علوان چلبی . [ ع َل ْ ن ِ چ َ ل َ ] (اِخ ) (شیخ ...) ابن عاشق علی پاشابن شیخ مخلص پاشابن بابا الیاس رومی زاهد (متوفی در اماسیه در حدود سال 770 هَ . ق .). او را دیوان شعری است به ترکی که در موضوع اطوار سلوک و تصوف است . (از هدیة العارفین ج 1).
-
علی چلبی
لغتنامه دهخدا
علی چلبی . [ ع َ ی ِ چ َ ل َ ] (اِخ ) ابن خسرو ازنیقی . شیمیدان بود و بسال 1018 هَ .ق . در قسطنطنیه درگذشت . او راست : 1 - انوارالترکیب .2 - انواع الدرر فی ایضاح الحجر. 3 - ثمرةالارشاد و تخریج الارواح و الاجساد. 4 - جواهرالاسرار فی معارف الاحجار. 5 -...
-
یعقوب چلبی
لغتنامه دهخدا
یعقوب چلبی . [ ی َ چ َل َ ] (اِخ ) یکی از فرزندان خداوندگار غازی [ سلطان مرادخان اول پادشاه عثمانی ] است . در زمان پدرش در جنگهای متعدد اظهار شجاعت و دلاوری نمود. و در هنگام شهادت پدر نزد وی بوده است . (از قاموس الاعلام ترکی ).
-
صالح چلبی
لغتنامه دهخدا
صالح چلبی . [ ل ِ ح ِ چ َ ل َ ] (اِخ ) وی یکی از شعرای عثمانی است و در عهد سلطان سلیمان قانونی میزیست . او کمالات خویش را از کمال پاشازاده استفاده کرد و به مدرسی مدرسه ٔ سراجیه ٔ ادرنه تعیین شد و به امر صدر اعظم ابراهیم پاشا فتوحات پادشاه را در مجارس...
-
قاضی چلبی
لغتنامه دهخدا
قاضی چلبی . [ چ َ ل َ ] (اِخ ) ابراهیم آذری از مشاهیر عهد سلطان سلیم خان اول عثمانی است که دیری به قضاوت بعضی از بلاد آناطولی منصوب وسپس به قضاوت حما معین گردید. وی به سال 993 هَ . ق . در حما درگذشت . در تاریخ وفاتش به ترکی گفته اند:انتقال ایلده کده ...
-
قاضی چلبی
لغتنامه دهخدا
قاضی چلبی . [ چ َ ل َ ] (اِخ ) حسن بن محمدبن محمدشاه فتاری رومی حنفی و یا حسن بن محمد شاه بن محمدبن حمزه ٔ فناری ، معروف به فناری زاده و ملقب به محیی الدین . عالمی است شاعر و ادیب نحوی فاضل محقق مدقق متدین که درتفسیر و معانی و بیان خبر و در فروع و اص...