کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چلاندن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
چلاندن
/čelāndan/
معنی
فشردن؛ فشار دادن چیزی؛ فشردن یکچیز آبدار چنان که آب آن بریزد.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. فشردن، فشاردادن
۲. عصاره گرفتن، آب گرفتن، چلانیدن
۳. لهیدن
فعل
بن گذشته: چلاند
بن حال: چل
دیکشنری
compress, crush, paddle, press, squeeze, wring
-
جستوجوی دقیق
-
چلاندن
واژگان مترادف و متضاد
۱. فشردن، فشاردادن ۲. عصاره گرفتن، آب گرفتن، چلانیدن ۳. لهیدن
-
چلاندن
فرهنگ فارسی معین
(چَ دَ) (مص م .) نک چلانیدن .
-
چلاندن
لغتنامه دهخدا
چلاندن . [ چ ِ دَ ] (مص ) چلانیدن . در تداول عامه ، به معنی فشردن و فشاردن . و فشار دادن چیزی . یا چنانکه جامه ٔ شسته را برای کم شدن آب آن ، یا هندوانه را برای تمیز دادن کالی یا رسیدگی آن یا غوره ٔ انگور را برای گرفتن و جدا کردن آب آن ، و غیره فشردن ...
-
چلاندن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹چلانیدن› čelāndan فشردن؛ فشار دادن چیزی؛ فشردن یکچیز آبدار چنان که آب آن بریزد.
-
چلاندن
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: bečelni طاری: čelnây(mun) طامه ای: čelnâɂan طرقی: čelnâymun کشه ای: čilnây(mun) نطنزی: čelnâɂan
-
واژههای مشابه
-
غوره چلاندن
لغتنامه دهخدا
غوره چلاندن . [ رَ /رِ چ َ دَ ] (مص مرکب ) درمقام مزاح ، بمعنی گریستن .
-
چَلاندن،تلاندن،چلوندن.
لهجه و گویش تهرانی
فشردن،فشار دادن
-
جستوجو در متن
-
چُرنیدن
واژهنامه آزاد
چلاندن
-
می چله
واژهنامه آزاد
(شیرازی) چلاندن، فشار آوردن، فشار دادن، فشردن.
-
چلانیدن
لغتنامه دهخدا
چلانیدن . [ چ َ دَ ] (مص ) فشار دادن و منضغط کردن . (ناظم الاطباء). و رجوع به چلاندن شود.
-
wringing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خرد کردن، به زور گرفتن، فشردن، چلاندن، انتزاع کردن، پیچاندن، منحرف کردن
-
wrested
دیکشنری انگلیسی به فارسی
wrested، واداشتن، پیچاندن، زور اوردن، گرداندن، چلاندن، بزور قاپیدن و غصب کردن
-
wresting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کشیدن، واداشتن، پیچاندن، زور اوردن، گرداندن، چلاندن، بزور قاپیدن و غصب کردن