کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چلاق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
چلاق
معنی
(چُ) [ تر. ] (ص .) علیل ، معلول .
فرهنگ فارسی معین
مترادف و متضاد
شل، لنگ، چلاغ
دیکشنری
cripple, lame
-
جستوجوی دقیق
-
چلاق
واژگان مترادف و متضاد
شل، لنگ، چلاغ
-
چلاق
فرهنگ فارسی معین
(چُ) [ تر. ] (ص .) علیل ، معلول .
-
چلاق
لغتنامه دهخدا
چلاق . [ چ ُ ] (ترکی ، ص ) آدمی شل . (آنندراج ). چلاغ . در ترکی «چولاق » به معنی دست شکسته است . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). ترکی است ، به معنی اشل و اعوج و کسی که دست یا پای شکسته یا بریده دارد لیکن بیشتر در پا مستعمل است . کسی که یک دست یا هر دو ...
-
واژههای مشابه
-
چُلاْق
لهجه و گویش گنابادی
cholagh در گویش گنابادی یعنی فلج ، افلیج ، از کار فتاده
-
چلاق کردن
لهجه و گویش تهرانی
معیوب کردن
-
چوله و چلاق
لهجه و گویش تهرانی
علیل
-
چُلاق و افلیج
فرهنگ گنجواژه
ناتوان.
-
چُلاق و چَنگ
فرهنگ گنجواژه
افلیج.
-
چُلاق و چَنگک
فرهنگ گنجواژه
معلول، افلیج.
-
چَنگ و چلاق
فرهنگ گنجواژه
لَمس.
-
واژههای همآوا
-
چلاغ
لغتنامه دهخدا
چلاغ . [ چ ُ ] (ترکی ، ص ) شل و شیشله . (ناظم الاطباء). آنکه یک پای ندارد یا یک پای او فالج دارد. و رجوع به چلاق شود. || آنکه دست ندارد یا یک دست وی خشکیده و فالج شده است . و رجوع به چلاق شود.
-
چلاغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [ترکی] ‹چلاق› [عامیانه] čolāq کسی که پایش معیوب باشد و نتواند درست راه برود؛ لنگ.
-
چُلاْق
لهجه و گویش گنابادی
cholagh در گویش گنابادی یعنی فلج ، افلیج ، از کار فتاده