کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چلا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
چلا
معنی
(چِ) (اِمر.) = چهله : نک چله .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
چلا
فرهنگ فارسی معین
(چِ) (اِمر.) = چهله : نک چله .
-
چلا
لغتنامه دهخدا
چلا. [ چ ِ ] (اِ) چهل روزی که مرتاضان چله نشینند. (ناظم الاطباء). || چهل روز ایام نفاسی ، یعنی آن مدت پس از زائیدن که زن در آن ناپاک میباشد. (ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
چلا ندن
دیکشنری فارسی به عربی
ازدحام , اعصر , عثرة
-
چلا ق
دیکشنری فارسی به عربی
قماش السحيف , کسيح
-
چلا ق کردن
دیکشنری فارسی به عربی
عوق
-
چلا ندن (پارچه)
دیکشنری فارسی به عربی
الو
-
جستوجو در متن
-
maimed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جسد، چلا ق کردن
-
maims
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مامان ها، چلا ق کردن
-
قماش السحيف
دیکشنری عربی به فارسی
لنگ , چلا ق , شل , افليج , لنگ شدن , عاجز شدن
-
اعصر
دیکشنری عربی به فارسی
فشردن , چلا ندن , به زور گرفتن , غصب کردن , انتزاع کردن , پيچاندن , منحرف کردن
-
ازدحام
دیکشنری عربی به فارسی
فشردن , چلا ندن , له شدن , خردشدن , باصدا شکستن , شکست دادن , پيروزشدن بر
-
کسيح
دیکشنری عربی به فارسی
لنگ , چلا ق , زمين گير , عاجز , لنگ کردن , فلج کردن
-
crippling
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فلج، فلج کردن، لنگ کردن، خمیدن، عیب دار کردن، چلا ق کردن