کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چقل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
چغل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] čoqal جوشن؛ زره؛ جامۀ جنگ: ◻︎ نه همچون دیگران ز آهن چغلپوش / سلاح عصمت یزدانش بر دوش (امیرخسرو: لغتنامه: چغل).
-
چغل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] čoqol ۱. سخنچین؛ نمام؛ خبرکش.۲. ویژگی کسی که هرگاه خبط و خطایی از کسی ببیند به شخص بالاتر گزارش بدهد یا شکایت کند.
-
چغل
واژهنامه آزاد
پرتاب كردن
-
جستوجو در متن
-
چاقالو
لغتنامه دهخدا
چاقالو. (ص مرکب ) چاق . فربه . پرگوشت . گوشتالو. چاق و چله . خپله . گرد و قنبلی . چاق و چقل .