کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چفت پایه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چفت پایه
لغتنامه دهخدا
چفت پایه . [چ َ / چ ِ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) چفته پایه . پایه ٔ چفت . پایه ٔ مو. پایه ٔ تاک . چوب یا شاخه ٔ درختی که درخت انگور را بوسیله ٔ آن راست نگه دارند. پایه های مصنوعی که برآرند یا درختهای دیگر که پایه سازند مو و امثال آنرا : ... و بهر درخت با...
-
واژههای مشابه
-
چَفت
لهجه و گویش بختیاری
čaft کَج morqi ke gušt exora nok-es čafta>:مرغى که گوشت مىخورد منقارش کجاست> .
-
چِفت
لهجه و گویش بختیاری
čeft چِفت در اتاق.
-
چِفت ،چفت کردن
لهجه و گویش تهرانی
بسته،بستن
-
چفت کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) (مص م .) 1 - بستن در. 2 - محکم کردن ، سفت کردن .
-
چفت فلک
لغتنامه دهخدا
چفت فلک . [ چ َ ت ِ ف َ ل َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گنبد آسمانی . (ناظم الاطباء). و رجوع به چفت شود.
-
چفت کردن
لغتنامه دهخدا
چفت کردن . [ چ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در را با زنجیر بستن . (ناظم الاطباء). و رجوع به چفت شود. || محکم کردن و سفت کردن (در تداول روستائیان خراسان ). || کنایه از خموش شدن و پرگوئی نکردن و حرف مفت نزدن . (در تداول روستائیان فیض آباد محولات بخش تربت حیدر...
-
چفت کلادیزآباد
لغتنامه دهخدا
چفت کلادیزآباد. [ چ َ ت ِ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان بالاتجن بخش مرکزی شهرستان شاهی که در 5 هزار و پانصدگزی جنوب باختری شاهی و 3 هزارگزی باختر راه شوسه ٔ شاهی به تهران واقع است دشت و معتدل است و 730 تن سکنه دارد.آبش از چشمه ٔ تیلق دره و از چاه . محصو...
-
چفت مقوس
لغتنامه دهخدا
چفت مقوس . [ چ َت ِ م ُ ق َوْ وَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سقف طاق مانند و خمیده چون چوگان . (رشیدی ). و رجوع به چفت شود.
-
چفت کردن
دیکشنری فارسی به عربی
رباط , مزلاج
-
چفتِ در
لهجه و گویش تهرانی
زنجیر در
-
چفت سقف
لهجه و گویش تهرانی
درز دور سقف
-
چفت و بست
لغتنامه دهخدا
چفت و بست . [چ ِ ت ُ ب َ ] (اِ مرکب ) چفت و بند. چفت و رزه . زلف و زنجیر. (در اصطلاح اهالی فیض آباد بخش تربت حیدریه ). - امثال : فلانی دهنش چفت و بست درستی ندارد ؛ یعنی یاوه گوی است و راز نگهدار نیست .و رجوع به چفت و چفت و بند و چفت و رزه شود.
-
چفت و بند
لغتنامه دهخدا
چفت و بند. [ چ ِ ت ُ ب َ ] (اِ مرکب ) چفت و بست . چفت و رزه . زلف و زنجیر (در اصطلاح اهالی فیض آباد بخش تربت حیدریه ). زنجیر و حلقه ای که به آن وسیله در خانه یا در صندوق و جز آن را بسته یا قفل کنند. و رجوع به چفت و چفت و بست و چفت و رزه شود.