کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چغلی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
delation
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دلتنگی، اتهام، چغلی، تهمت، اسناد
-
delate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
delate، متهم کردن، چغلی کردن، خبرچینی کردن، خبردادن از
-
delating
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دلتنگ، متهم کردن، چغلی کردن، خبرچینی کردن، خبردادن از
-
سیاس
لغتنامه دهخدا
سیاس . (اِ) سخن چینی . چغلی . (ناظم الاطباء).
-
rumour
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شایعه، چو، چغلی، شایعه گفتن و یا پخش کردن
-
اعلم
دیکشنری عربی به فارسی
اگاهي دادن , مستحضر داشتن , اگاه کردن , گفتن , اطلا ع دادن , چغلي کردن
-
rumor
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شایعه، چو، چغلی، شایعه گفتن و یا پخش کردن
-
چقلی کردن
لغتنامه دهخدا
چقلی کردن . [ چ ُ ق ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) رجوع به چغلی کردن شود.
-
tales
دیکشنری انگلیسی به فارسی
داستان، قصه، افسانه، حکایت، روایت، حساب، شرح، چغلی، جمع
-
denunciations
دیکشنری انگلیسی به فارسی
محکومیت، شکایت، اتهام، عیب جویی، چغلی، بد گویی
-
denunciation
دیکشنری انگلیسی به فارسی
محکومیت، شکایت، اتهام، عیب جویی، چغلی، بد گویی
-
شکایت
واژگان مترادف و متضاد
۱. بثالشکوی، تشکی، تظلم، دادخواست، دادخواهی، شکوائیه، شکوا ۲. تعرض، چغلی، شکوه، گلایه، گله، گلهمندی
-
rumble
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خراب کردن، سر و صدا، شکایت، چغلی، غرولند، چیز پر سر و صدا، فهمیدن، غریدن، صدای ریز و سنگین دراوردن
-
inform
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آگاه کردن، اطلاع دادن، اگاه کردن، خبرچینی کردن، مطلبی را رساندن، اگاهی دادن، مستحضر داشتن، چغلی کردن، خبردادن از، خبر دادن، گفتن
-
informs
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اطلاع می دهد، اطلاع دادن، اگاه کردن، خبرچینی کردن، مطلبی را رساندن، اگاهی دادن، مستحضر داشتن، چغلی کردن، خبردادن از، خبر دادن، گفتن