کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چغل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
چغل
/čaqal/
معنی
= چغر
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
سخنچین، نمام، خبرکش
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
چغل
واژگان مترادف و متضاد
سخنچین، نمام، خبرکش
-
چغل
فرهنگ فارسی معین
(چُ غُ) (ص .) سخن چین .
-
چغل
فرهنگ فارسی معین
(چَ غَ) (ص .) هر چیز سخت و سفت ، چیزی که زیر دندان جویده نگردد.
-
چغل
فرهنگ فارسی معین
(چِ غِ) (اِ.) = چل : گل و لای .
-
چغل
فرهنگ فارسی معین
(چُ غَ) (اِ.) جامه ای مرکب از حلقه های آهنین که در روز جنگ پوشند؛ جوش .
-
چغل
لغتنامه دهخدا
چغل . [ چ َ غ َ ] (اِ) چین و شکنچ را گویند. (برهان ). چین و شکنج . (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). چین و شکنج باشد و آن را «ژنگ » نیز خوانند. (جهانگیری ). چین و شکن . (فرهنگ نظام ). || (اِ) ظرفی باشد لوله دار که آن را از چرم دباغت کرده ٔ بلغار...
-
چغل
لغتنامه دهخدا
چغل . [ چ ِ غ ِ ] (اِ) گل و لای که چکل هم گویند. (انجمن آرا) (آنندراج )(رشیدی ). گل و لای باشد و آن را چکل هم نامند. (جهانگیری ). مبدل چکل ، بمعنی گل و لای . (از فرهنگ نظام ).
-
چغل
لغتنامه دهخدا
چغل . [ چ ُ غ َ ] (اِ) سلاحی است که جوشن گویند و در روزهای جنگ میپوشند. (برهان ). نوعی از سلاح جنگ که بعربی جوشن خوانند. (انجمن آرا) (آنندراج ). نوعی از سلاح که در روز جنگ میپوشند و آن را جوشن هم نامند. (جهانگیری ). جوشن یعنی سلاحی که در روزهای جنگ پ...
-
چغل
لغتنامه دهخدا
چغل . [ چ ُ غ ُ ] (ص ، اِ) شخصی باشد که آنچه از مردم بیند یا شنود بحاکم و داروغه و عسس یا جای دیگر نقل کند، بسبب آنکه آزار و نقصان بمردم و رنجش میان مردمان بهم رسد، و این قسم شخص را «سخن چین » گویند و بعربی «نمام »خوانند. (برهان ). سخن چین که پیش مرد...
-
چغل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] čaqal = چغر
-
چغل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عامیانه] čaqal چین و شکن؛ چینوچروک در پوست بدن؛ آژنگ.
-
چغل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] čoqal جوشن؛ زره؛ جامۀ جنگ: ◻︎ نه همچون دیگران ز آهن چغلپوش / سلاح عصمت یزدانش بر دوش (امیرخسرو: لغتنامه: چغل).
-
چغل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] čoqol ۱. سخنچین؛ نمام؛ خبرکش.۲. ویژگی کسی که هرگاه خبط و خطایی از کسی ببیند به شخص بالاتر گزارش بدهد یا شکایت کند.
-
چغل
واژهنامه آزاد
پرتاب كردن