کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چغانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
چغانه
/čaqāne/
معنی
از آلات موسیقی شبیه قاشق که چند زنگوله به آن آویخته و با دست تکان میدادند: ◻︎ مطرب از کار چون فروماند / خشم بر گوشهٴ چغانه کند (ابنیمین: ۳۸۳).
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. ساز
۲. قانون
۳. شعر، قصیده
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
چغانه
واژگان مترادف و متضاد
۱. ساز ۲. قانون ۳. شعر، قصیده
-
چغانه
فرهنگ فارسی معین
(چَ نِ) (اِ.) از سازهای ضربی و آن کدوی خشکی بود که درون آن را سنگریزه می ریختند و هنگام رقص و پایکوبی متناسب با وزن رقص آن را تکان می دادند.
-
چغانه
لغتنامه دهخدا
چغانه . [ چ َ ن َ / ن ِ ] (اِ) نوعی ساز از ذوی الاوتار که با مضراب و زخمه نواخته میشده است . (از حاشیه ٔ فرهنگ اسدی چ اقبال ذیل لغت شکافه ). نام سازی است که مطربان نوازند و بعضی گویند ساز قانون است . (برهان ). سازی است که مغنیان زنند. (صحاح الفرس ). ...
-
چغانه
لغتنامه دهخدا
چغانه . [ چ َ ن َ / ن ِ ] (نف ) مردم کوشنده و سعی کننده را گفته اند. (از برهان ). کوشش کننده و جاهد و ساعی و محنت کش . (ناظم الاطباء). و رجوع به چغان شود.
-
چغانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چغنه، چکانه، چغان› (موسیقی) [قدیمی] čaqāne از آلات موسیقی شبیه قاشق که چند زنگوله به آن آویخته و با دست تکان میدادند: ◻︎ مطرب از کار چون فروماند / خشم بر گوشهٴ چغانه کند (ابنیمین: ۳۸۳).
-
واژههای مشابه
-
Turkish crescent, bell tree, bell tower, Turkish jingle, Chinese pavillon, jingling Johnny, Schnellbaum, Chinese hat, chapeau chinois (fr.)
چغانۀ تُرکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] سازی به شکل چوبدستی بلندی که زنگها و زنگولههایی به آن آویخته است
-
چغانه زدن
لغتنامه دهخدا
چغانه زدن . [ چ َ ن َ / ن ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) زدن سازی بنام چغانه . ساز زدن : گهی رباب زنی گاه بربط وگه چنگ گهی چغانه و طنبور و بربط و عنقا. فرخی .مرابچوب چغانه بزن چغانه مزن مرا معاینه دشنام ده سرود مگوی . وفائی .و رجوع به چغانه شود. || پرده و نغمه...
-
چغانه زن
لغتنامه دهخدا
چغانه زن . [ چ َن َ / ن ِ زَ ] (نف مرکب ) چغانه زننده . خنیاگر و مطرب .آن کس که در زدن و نواختن چغانه مهارت و استادی دارد. عازِف . (منتهی الارب ). و رجوع به چغانه شود. || سرودخوان و سرودگوی . کسی که در دستگاه چغانه نغمه سرایی و آوازخوانی کند. و رجوع ...
-
چنگ و چغانه
فرهنگ گنجواژه
آلات موسیقی.
-
چَنگ و چَغانه
فرهنگ گنجواژه
ساز و آواز.
-
جستوجو در متن
-
چغان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (موسیقی) [قدیمی] čaqān = چغانه
-
چغنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (موسیقی) [قدیمی] čaqne = چغانه
-
چکانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (موسیقی) [قدیمی] čekāne =چغانه