کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چغ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
چغ
/čaq/
معنی
۱. چوبی که با آن ماست یا دوغ را در خم یا تغار بههم میزنند تا کرۀ آن جدا شود.
۲. چرخ کوچک دستی که زنان با آن نخ میریسند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
چغ
فرهنگ فارسی معین
(چَ) (اِ.) = چق : 1 - چوبی که بدان ماست راهم زنند تا مسکه و کره از آن جدا گردد. 2 - چرخی که زنان رشته بدان ریسند.
-
چغ
لغتنامه دهخدا
چغ. [ چ َ ] (اِ) چوبی باشد که بدان ماست را بشورانند تا مسکه و کره از آن جدا گردد. (برهان ). چوبی که بدان ماست از مسکه جدا کنند. (انجمن آرا) (آنندراج ). چوبی باشد که بدان جقرات را بشورانند تا کره از دوغ جدا شود. (جهانگیری ). چوبی که بدان ماست را بشورا...
-
چغ
لغتنامه دهخدا
چغ. [ چ ِ ] (اِ) پرده مانندی است که از چوبهای باریک سازند و به این معنی با قاف هم آمده است . گویند باین معنی ترکی است . (برهان ). نوعی از پرده که از سیخهای نی راست کنند وبردرها آویزند و الوان و ساده هم باشد. (آنندراج ). پرده ای است که از چوبهای باریک...
-
چغ
لغتنامه دهخدا
چغ. [ چ ُ ] (اِ) جغ. چوبی است که همچون آبنوس بود برنگ . (فرهنگ اسدی ). چوب آبنوس و بعضی گویند چوبیست مانند آبنوس . (برهان ). چوب آبنوس را نامند. (جهانگیری ). چوب آبنوس و چوبی شبیه آبنوس . (ناظم الاطباء) : یکی تخت عاج و ی-کی تخت چغیکی جای شاه و یکی جا...
-
چغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] čaq ۱. چوبی که با آن ماست یا دوغ را در خم یا تغار بههم میزنند تا کرۀ آن جدا شود.۲. چرخ کوچک دستی که زنان با آن نخ میریسند.
-
چغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] ‹چیغ، چخ› [قدیمی] čeq ۱. پردۀ حصیری؛ پردهای که از نی یا چوبهای باریک درست کنند.۲. خانۀ کوچک ساخته شده از نی یا شاخۀ درخت.۳. لانۀ پرندگان.۴. خانهای که برای کبوتران خانگی در روی پشتبام میسازند.
-
چغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹جغ› [قدیمی] čo(a)q چوبی سیاهرنگ مانند آبنوس که از آن تخت و سایر اشیای چوبی میساختهاند: ◻︎ یکی تختِ عاج و یکی تختِ چَغ / یکی جایِ شاه و یکی جایِ فَغ (اسدی: برهان قاطع: چغ حاشیه).
-
واژههای مشابه
-
چغ غری
لغتنامه دهخدا
چغ غری . [ چ ُ غ ُ ] (اِ)گودال (در لهجه ٔ قزوینیان ). (یادداشت بخط مؤلف ).
-
واژههای همآوا
-
چق
فرهنگ فارسی معین
(چُ) (اِ.) چوبی که بر گردن گاو گردونه کش نهند . چقو، چغ ، جوغ و یوغ نیز گویند.
-
چق
لغتنامه دهخدا
چق . [ چ َ ] (اِ) چوبی باشد که ماست را بدان زنند تا مسکه و کره از آن جدا شود. (برهان ). چوبی که بدان چغرات زنند. (آنندراج ). چوبی که بدان ماست را بشورانند تا مسکه برآرد. (ناظم الاطباء). جغ. چغ. شیرزنه . و رجوع به جغ و چغ شود.
-
چق
لغتنامه دهخدا
چق . [ چ ِ] (اِ) بمعنی چِغ میباشد. (از آنندراج ) (از فرهنگ نظام ). پرده ای که از نی و یا حصیر درست کرده بر در اطاق آویزان کنند. (ناظم الاطباء). و رجوع به چق شود.
-
چق
لغتنامه دهخدا
چق . [ چ ُ ] (اِ) مخفف چوق است و آن چوبی باشد که بر گردن گاو گردونکش نهند. (برهان ) (آنندراج ). چوبی که بر گردن گاو گردونکش بندند. (ناظم الاطباء). چغ و چوق و جغ و جوغ و یوغ . چوبی که برگردن یک یا دو گاو نهند و ابزار شیار کردن زمین یا کوبیدن خرمن را ب...