کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چطور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
چطور
مترادف و متضاد
چسان، چگونه، به چهنحو، به چه طریق
برابر فارسی
چگونه، چسان
دیکشنری
how
-
جستوجوی دقیق
-
چطور
واژگان مترادف و متضاد
چسان، چگونه، به چهنحو، به چه طریق
-
چطور
فرهنگ واژههای سره
چگونه، چسان
-
چطور
لغتنامه دهخدا
چطور. [چ ِ طَ / طُو ] (ص مرکب ، ق مرکب ) چگونه و چه وضع. (ناظم الاطباء). در تداول عامه ، بمعنی چگونه و چسان و چه جور؛ چنانکه از کسی پرسند: احوالت چطور است ؟ یا فلان کس کارش چطور است ؟ || در تداول عامه بمعنی چه ، چنانکه در برابر وقوع حادثه ای یا شنیدن...
-
چطور
دیکشنری فارسی به عربی
کيف
-
واژههای مشابه
-
چطوری، چطور مِطوری
لهجه و گویش تهرانی
حالت چطور است
-
چطور او را نمیشناسی(اش) !؟
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: četaw nu(n) nešnâse? طاری: čezu e neynâse? طامه ای: četor nuhun naɂatešnâse ? طرقی: čuzu e neyyâse? کشه ای: čezu e neynâse? نطنزی: četowr non-e natešnâse (/ na-š-etešnâse)?
-
واژههای همآوا
-
چتور
لغتنامه دهخدا
چتور. [ چ َت ْ وَ] (روسی ، اِ) بمعنی چهاریک گروانکه . وزنی معادل دو سیر و نیم . یک چتور ودکا یا یک چتور عرق ؛ یک ربعی .
-
جستوجو در متن
-
عرصام
لغتنامه دهخدا
عرصام . [ ع ِ ] (ع اِ) شیر بیشه . (منتهی الارب ). اسد. (اقرب الموارد). عَراصِم . عَرصم . رجوع به عراصم و عرصم شود.
-
عرصتان
لغتنامه دهخدا
عرصتان . [ ع َ ص َ ] (ع اِ) تثنیه ٔ عرصة (در حال رفع). رجوع به عرصة شود. || (اِخ ) دو فضاء است در عقیق مدینه که آنرا عصة الصغری و عرصة الکبری گویند. (از منتهی الارب ). دو بقعه است در عقیق مدینه ، کبری و صغری . (از اقرب الموارد). در عقیق است از نواحی ...
-
عرصف
لغتنامه دهخدا
عرصف . [ ع َ ص َ ] (ع اِ) حشیشی است که آنرا به شیرازی ماش دارو و به یونانی کمافیطوس خوانند. (برهان ). نباتی است . (از اقرب الموارد). گیاهی است یونانی مانند مافیطوس که ورقش با آب عسل چهل روز نوشیدن ، دافع عرق النساء است و هفت روز، دافع یرقان . (منتهی ...
-
عرصفة
لغتنامه دهخدا
عرصفة. [ ع َ ص َ ف َ ] (ع مص ) کشیدن و به درازا دوباره کردن . (از منتهی الارب ). جذب کردن و کشیدن چیزی و آن را از طول شکافتن و پاره کردن . (از اقرب الموارد).
-
عرصم
لغتنامه دهخدا
عرصم . [ ع َ ص َ ] (ع ص ) بسیار خورنده . (منتهی الارب ). أکول . (اقرب الموارد). || خرم و شادمان . (منتهی الارب ). نشیط. (اقرب الموارد).