کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چشیده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
چاشنی خور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) ‹چاشنیخوار› [قدیمی] čāšnixor کسی که یک بار مزۀ چیزی را چشیده و از آن لذت برده و بازهم در آروزی آن است؛ چاشتهخور؛ چشته خور.
-
مطعوم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] mat'um ۱. چشیدهشده.۲. آنچه خورده شود؛ خوردنی.۳. مایۀ آبله.
-
مذوق
لغتنامه دهخدا
مذوق . [ م َ ] (ع ص ) چشیده شده . (یادداشت مؤلف ).- مذوقات ؛ چشیده ها. (فرهنگ فارسی معین ). مقابل مبصرات و مسموعات و مشمومات و ملموسات . (یادداشت مؤلف ).|| مذیق ؛ شیر آمیخته با آب .(یادداشت مؤلف از بحر الجواهر).
-
چشته خور
فرهنگ فارسی معین
( ~. خُ) (ص فا.) 1 - کسی که مزه چیزی را چشیده باشد و همیشه آرزومند آن باشد. 2 - رشوه خوار.
-
مزیده
لغتنامه دهخدا
مزیده . [ م َ دَ / دِ ] (ن مف ) مزه کرده شده . چشیده شده . || مکیده شده . و رجوع به مزیدن شود.
-
ستمدیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) setamdide کسی که به او ظلم و ستم شده؛ ستمکشیده؛ ستمرسیده؛ مظلوم؛ ستمزده؛ ستمچشیده.
-
متزلح
لغتنامه دهخدا
متزلح . [ م ُ ت َ زَل ْ ل ِ ] (ع ص ) چشنده و چشیده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تزلح شود.
-
کهنه قلندر
لغتنامه دهخدا
کهنه قلندر. [ ک ُ ن َ / ن ِ ق َ ل َ دَ ] (اِ مرکب ) قلندر کهنه کار. باسابقه در قلندری . قلندر روزگاردیده و گرم و سرد چشیده . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
نشیب و فراز دیده
لغتنامه دهخدا
نشیب و فراز دیده . [ ن ِ / ن َ ب ُ ف َ دی دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) مجرب . که سخت و سست و پست و بلند جهان دیده است . سرد و گرم چشیده . تجربت اندوخته .
-
گرم
فرهنگ فارسی معین
(گَ) [ په . ] (ص .) 1 - آن چه دارای گرماست ، ض د سرد. 2 - با محبت ، صمیمی . 3 - تندخو. ~4 - دلنشین ، دلچسب . ؛~ و سرد چشیده کنایه از: آن که تجربه های بسیار کرده و ورزیده شده .
-
چاشت خور
لغتنامه دهخدا
چاشت خور. [ خوَرْ / خُرْ ] (نف مرکب ) خورنده ٔ چاشت . || چاشته خور. کسی که یک بار مزه ٔ چیزی را چشیده باشد و سپس همیشه در آرزوی آن بود. (ناظم الاطبا). و رجوع به چاشته خور و چاشتی خور و چشته خور شود.
-
دنیادیده
لغتنامه دهخدا
دنیادیده . [ دُن ْ دی دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) مجرب . آزموده . سرد و گرم روزگار چشیده . (یادداشت مؤلف ).- دنیاندیده ؛ بی تجربه . مقابل دنیادیده . (یادداشت مؤلف ).
-
ناشتالب
لغتنامه دهخدا
ناشتالب . [ ش ِ ل َ ] (ص مرکب ) گرسنه . روزه دار. که دیری است لب به خوراکی نزده . زنگ دندان . که صبحانه صرف نکرده است : ای ساقی الغیاث که بس ناشتالبم زآن می بده که دی به صبوحی چشیده ایم .خاقانی .
-
کتبخانه
لغتنامه دهخدا
کتبخانه . [ ک ُ ت ُ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) کتابخانه . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ) : کتبخانه ٔ پارسی هر چه بوداشارت چنان شد که آرند زود. نظامی .از کتبخانه ٔ و علمناذوق علمی چشیده ام که مپرس . مولوی .یتیمی که ناکرده قرآن درست کبتخانه ٔ هفت ملت ب...
-
چاشته خور
لغتنامه دهخدا
چاشته خور. [ ت َ / ت ِ خوَرْ / خُرْ ] (نف مرکب ) چاشت خور. کسی که یک یا دوبار مزه چیزی را چشیده و همیشه چشیدن آن طعم را انتظار و آرزو دارد. آنکه از کسی بهره مند شده و همواره پیرامون آن شخص گردد و توقع بهره مند شدن از او را دارد. و رجوع به چاشت خور و ...