کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چشم ودل سیری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
گران چشم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] gerānče(a)šm آنکه چشمان درشت دارد؛ درشتچشم.
-
amblyopia
تنبلی چشم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] تار شدن بینایی بدون ضایعۀ عضوی قابلتشخیص در چشم متـ . پیکمبینی
-
تراز چشم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] ← نمای تراز چشم
-
visioning, vision building
چشماندازسازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آیندهپژوهی و آیندهنگری] فرایندی ذهنی و مشارکتی در خلق تصاویر واقعی و الهامبخش از آیندههای دلخواه برای جهتدهی به اقدامات کنونی
-
tiger's eye
چشمببری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری] علامتی شیشهای که معمولاً برای مشخص کردن محدودههای خاص بر سطح جاده نصب میشود و در مقایسه با چشمگربهای بازتاب نور بیشتری دارد
-
ophthalmorrhexis
چشمپارگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] شکافته شدن کرۀ چشم معمولاً به علت وارد آمدن ضربۀ شدید بر چشم
-
eye, eye of tropical cyclone, eye of the storm
چشم توفان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] پهنهای تقریباً دایرهوار، همراه با باد نسبتاً سبک و هوای صاف، در مرکز توفانهای شدید حارّهای که با چشمدیواره محصور میشود متـ . چشم
-
pin-hole/ pin hole, dead centre
چشم خال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] مرکز خال
-
eyewall
چشمدیواره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] دیوارهای از ابرهای کومهایبارا که چشم توفان را در بر میگیرد
-
ophthalmoplegic 1
چشمفلج1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] ویژگی فرد مبتلا به چشمفلجی
-
ophthalmoplegic 2
چشمفلج2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] فرد مبتلا به چشمفلجی
-
ophthalmoplegia,ophthalmoparesis
چشمفلجی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] فلج ماهیچههای چشم
-
canthus
چشمگوشه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] هریک از دو گوشۀ بیرونی و درونی چشم
-
replication eye
چشم همتاسازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] ← حباب همتاسازی
-
ابلق چشم
فرهنگ فارسی معین
( ~. چَ) [ ع - فا. ] (ص مر.) کسی که چشمش سیاه و سفید باشد.