کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چشمگربهای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
cat's eye
چشمگربهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری، حملونقل ریلی] نوعی علامت افقی برجسته با قابلیت بازتاب نور که همراه با خطکشی یا بهجای آن به کار میرود
-
واژههای مشابه
-
Cat's Eye Nebula
سحابی چشمگربهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] سحابی سیارهنمایی از قدر 9 در صورت فلکی تِنّین در فاصلۀ 3000 سال نوری
-
گربه چشم
لغتنامه دهخدا
گربه چشم . [ گ ُ ب َ / ب ِ چ َ / چ ِ ] (ص مرکب ) کسی که مردمک عمودی دارد. کاس . ازرق . زرقاء. زاغ چشم . کبودچشم : صالح گفت : چه خواهید؟ گفتند: آن خواهیم که از این کوه سنگ خارا شتری بیرون آوری ماده با بچه ٔ سرخ موی و گربه چشم . (ترجمه ٔ تاریخ طبری بلع...
-
گربه چشم
فرهنگ فارسی معین
( ~ . چَ) (ص مر.) کبود چشم ، ازرق .
-
گربه ای
دیکشنری فارسی به عربی
ماکر
-
cat's eye amaurosis
پیکوری چشمگربهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] کوری در یک چشم که همراه است با انعکاسی درخشان در مردمک آن چشم، همانند چشم گربه
-
گربه
لغتنامه دهخدا
گربه . [ گ ُ ب َ ] (اِخ ) در چهارفرسخی کمتر شمال احمدحسین است . (فارسنامه ٔ ناصری ص 280).
-
گربه
لغتنامه دهخدا
گربه . [ گ ُ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان لیراوی بخش دیلم شهرستان بوشهر که در 34000گزی جنوب خاور دیلم و کنار راه فرعی گناوه به هندیجان و دیلم واقع شده است . منطقه ای گرمسیر و مالاریائی و دارای 326 تن جمعیت است . آب آن از چاه تأمین میشود و محصول آن...
-
گربه
لغتنامه دهخدا
گربه . [ گ ُ ب َ / ب ِ ] (اِ)در پهلوی گوربک . جانوری است از تیره ٔ گربه از رسته ٔ گوشتخواران که در غالب خانه ها هست . چنگالها، دندانها و نیش بسیار تیز دارد در هر آرواره ای دارای شش دندان پیشین ، دو نیش و نیش آسیاست . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). ...
-
گربه
واژگان مترادف و متضاد
پیشی، سنور
-
گربه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: gurbak] ‹گربک› (زیستشناسی) gorbe پستانداری کوچک، گوشتخوار، و بسیار چالاک، با پوزۀ کوتاه، سبیلهای دراز، موهای نرم، و چنگالهای تیز که جانوران کوچک مانند موش، گنجشک، و ماهی را شکار میکند و غالباً شبها به شکار و دزدی میپردازد. چشمه...
-
گربه
فرهنگ فارسی معین
(گُ بِ) [ په . ] (اِ.) حیوانی است پستان دار و گوشت خوار از تیرة گربه سانان ، دارای جثه ای نسبتاً کوچک ، سرِ گرد، سبیل های حساس ، گوش های راست و متحرک و پنجه ها و دندان هایی تیز. این حیوان به بی صفتی و نمک نشناسی معروف است . ؛ ~را دم حجله کشتن کنای...
-
گربه
دیکشنری فارسی به عربی
قط , قطة , هرة
-
گربه
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: mali طاری: meli طامه ای: meli طرقی: meli کشه ای: meli نطنزی: mali