کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چشمه م پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
چشمه چشمه
فرهنگ فارسی معین
( ~. ~.) (ص مر.) سوراخ سوراخ ، خانه خانه ، مشبک .
-
shot elevation
ارتفاع چشمه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] ارتفاع سطح زبرین مادۀ منفجره از سطح دریا در چال انفجار
-
gamma-ray source
چشمۀ پرتوگاما
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] مادۀ پرتوزایی که پرتوهای گاما گسیل میکند
-
radiation source
چشمۀ تابش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] محفظۀ کوچک بدون درزی که محتوی ایزوتوپ پرتوزای مصنوعی است
-
source flow
چشمۀ شارش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] نقطهای که از آن شاره در همۀ جهتها بهطور یکنواخت جاری میشود متـ . شارشگاه
-
fracture spring
چشمۀ شکستگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] چشمهای که از شکستگیهای درون یک سنگ خارج میشود
-
چشمهگاه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] ← نقطۀ انفجار
-
heat source
چشمۀ گرما
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] هر جسم یا سامانهای که برای جسم یا سامانۀ دیگر انرژی تأمین کند
-
extended source
چشمۀ گسترده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] چشمهای از تابش آسمانی که قطر ظاهری غیرصفر دارد
-
shot2
چشمۀ لرزه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] هرنوع چشمۀ انرژی لرزهای
-
mineral spring
چشمۀ معدنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] چشمهای که آب آن به علت کانیهای موجود در آن طعم خاصی دارد
-
shot depth
عمق چشمه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] فاصلۀ سطح زمین تا سطح زبرین مادۀ منفجره در داخل چال
-
چشمة آفتاب
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِمر.) کنایه از: خورشید.
-
چشمة خضر
فرهنگ فارسی معین
( ~ خِ)(اِمر.) آب حیات ، آب زندگانی .
-
چشمه سار
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) 1 - زمینی که در آن چشمه بسیار باشد. 2 - سرچشمه .