کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چشمه آب ملخ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
چشمه چشمه
فرهنگ فارسی معین
( ~. ~.) (ص مر.) سوراخ سوراخ ، خانه خانه ، مشبک .
-
چشمه چشمه
لغتنامه دهخدا
چشمه چشمه . [ چ َ / چ ِ م َ / م ِ چ َ / چ ِ م َ / م ِ ] (ص مرکب ) سوراخ سوراخ و متخلخل . (ناظم الاطباء). مشبک و خانه خانه چون لانه ٔ زنبور : یکی کرته هر یک بپوشیده تنگ همه چشمه چشمه بنقش و برنگ . اسدی .همچون خزینه خانه ٔ زنبور خشکسال از باد چشمه چشمه...
-
گل چشمه
لغتنامه دهخدا
گل چشمه . [ گ ُ چ َ م َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش رامیان شهرستان گرگان واقع در 7هزارگزی رامیان . دارای 45 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
کت چشمه
لغتنامه دهخدا
کت چشمه . [ ک َ چ َ م َ ] (اِخ ) نام محلی به چهاردانگه در هزار جریب مازندران . (سفرنامه ٔ رابینو ص 125 بخش انگلیسی و ص 167 ترجمه ٔ آن .)
-
گردنه ٔ چشمه
لغتنامه دهخدا
گردنه ٔ چشمه . [ گ َ دَ ن َ ی ِ چ َ م َ ] (اِخ ) گردنه ای است در راه قم و سلطان آباد میان صالح آباد و ابراهیم آباد، واقع در 230700گزی تهران .
-
فراخ چشمه
لغتنامه دهخدا
فراخ چشمه . [ ف َ چ َ / چ ِ م َ / م ِ ] (ص مرکب ) آنچه سوراخها و چشمه هایش گشاده باشد، چون : روبنده ٔ فراخ چشمه . (یادداشت بخط مؤلف ). و در تداول مردم تهران ، غربال فراخ چشمه .
-
هفت چشمه
لغتنامه دهخدا
هفت چشمه . [ هََ چ َ / چ ِ م َ / م ِ] (ص مرکب ) آنچه دارای هفت سوراخ باشد : چه باید در این هفت چشمه خراس زبهر جوی چند بردن سپاس . نظامی .- کمر هفت چشمه : تاج بر فرق سر نهادندش کمر هفت چشمه دادندش . نظامی .کمر هفت چشمه در بربست بر سر تخت هفت پایه نشست...
-
هفت چشمه
لغتنامه دهخدا
هفت چشمه . [ هََ چ ِ م َ ] (اِخ ) دهی است از بخش دلفان شهرستان خرم آباد که 360 تن سکنه دارد.آب آن از سراب هفت چشمه و محصول عمده اش غله ، توتون ، لبنیات و پشم است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
-
هفت چشمه
لغتنامه دهخدا
هفت چشمه . [ هََ چ ِ م ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش آخوره ٔ شهرستان فریدن . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).
-
هفت چشمه
لغتنامه دهخدا
هفت چشمه . [ هََ چ ِ م ِ] (اِخ ) دهی است از بخش بهشهر شهرستان ساری که دارای 15 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).
-
یک چشمه
لغتنامه دهخدا
یک چشمه . [ ی َ / ی ِ چ َ / چ ِ م َ / م ِ ] (ص نسبی ) (از: یک + چشم + َه ) یک چشم . واحدالعین : سحرگه که یک چشم یابد کلیدبه آیین یک چشمه آید پدید. نظامی .مَسْحاء؛ زن یک چشمه . (منتهی الارب ).
-
یک چشمه
لغتنامه دهخدا
یک چشمه . [ ی َ / ی ِ چ َ / چ ِ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) (از: یک + چشمه ) یک نمونه . بخشی . گوشه ای . انموذجی : یک چشمه از فنون کشتی گیری عرضه کرد.- یک چشمه کار ؛ کار خوب و آراسته . (آنندراج )(غیاث ).- یک چشمه کردن ؛کنایه از زیب و زینت کردن . (آنندراج...
-
یان چشمه
لغتنامه دهخدا
یان چشمه . [ چ َ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شقان بخش اسفراین شهرستان بجنورد واقع در 124 هزارگزی شمال باختری اسفراین . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
shot elevation
ارتفاع چشمه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] ارتفاع سطح زبرین مادۀ منفجره از سطح دریا در چال انفجار
-
gamma-ray source
چشمۀ پرتوگاما
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] مادۀ پرتوزایی که پرتوهای گاما گسیل میکند