کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چشمها پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چشمها
لغتنامه دهخدا
چشمها. [ چ َ / چ ِ ] ج ِ چشم . (ناظم الاطباء). دیده ها. آلت های باصره . رجوع به چشم شود.
-
جستوجو در متن
-
أَبْصَارُ
فرهنگ واژگان قرآن
چشمها
-
eyras
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چشمها
-
oculars
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چشمها
-
eyeshots
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چشمها
-
أَعْيُنٌ
فرهنگ واژگان قرآن
چشمها
-
blindeyes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کور چشمها
-
ocellate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اشکالات، ریز چشم، دارای چشمها یا خالهای رنگارنگی
-
ocellated
دیکشنری انگلیسی به فارسی
متشکرم، ریز چشم، دارای چشمها یا خالهای رنگارنگی
-
ابصار
لغتنامه دهخدا
ابصار. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ بصر. چشمها. بینائیها. دیده ها.
-
مقمح
لغتنامه دهخدا
مقمح . [ م ُ م ِ ] (ع ص ) آن که چون سر را بلند کند چشمها را بخواباند. (از اقرب الموارد).
-
ازمیرار
لغتنامه دهخدا
ازمیرار. [ اِ ] (ع مص ) سخت خشمگین شدن . (منتهی الارب ). غضب کردن تا آنجا که چشمها سرخ شود.
-
چرت زدن
لغتنامه دهخدا
چرت زدن . [ چ ُ زَ دَ ] (مص مرکب ) بر اثر خواب آمدن پیاپی بستن و گشودن چشمها و لحظه ای به خواب رفتن و سپس بیدار شدن . چشم ها را پیاپی بر هم نهادن و باز کردن از اثر میل به خواب . حالتی چون حالت افراد بنگ زده و تریاک کشیده داشتن ، بدین ترتیب که شخص چشم...
-
شأنان
لغتنامه دهخدا
شأنان . [ ش َءْ ] (ع اِ) دو رگی که از سر بجانب چشمها می آید و از آن سر شکل فرود آید. (از بحر الجواهر) (از منتهی الارب ). رجوع به شأن در این معنی شود.