کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چسپنده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چسپنده
لغتنامه دهخدا
چسپنده . [ چ َ پ َ دَ / دِ ] (نف ) چیزی که دارای چسپ باشد. (ناظم الاطباء). چسپناک .نوچ . لزج . دوسنده . دوسگین . چفسنده . لاتِب . (ناظم الاطباء). لازِب . لازِق . لازِم . هَلیم . (منتهی الارب ). چسپدار. چسپان . چسپوک . رجوع به چسب و چسپ و چسپناک و چسپ...
-
جستوجو در متن
-
خِلِفْچُوْک
لهجه و گویش گنابادی
khelefchouwk در گویش گنابادی یعنی لزج ، چسپنده
-
چسپناک
لغتنامه دهخدا
چسپناک . [ چ َ ] (ص مرکب ) چسپنده . لزج . دوسگن . نوچ . وزک ناک . آلوده ٔ بچسپ . چسپ آلود. رجوع به چسب و چسپ و چسپنده و چسپناکی شود.
-
چسبنده
لغتنامه دهخدا
چسبنده . [ چ َ ب َ دَ / دِ ] (نف ) رجوع به چسب و چسپ و چسپنده شود.
-
چسپندگی
لغتنامه دهخدا
چسپندگی . [ چ َ پ َ دَ / دِ ] (حامص ) الصاق و لزوجت و آنچه موجب اتصال دو یا چند چیز بهم گردد. (ناظم الاطباء). چسپناکی . لزوجت . نوچی . وزکناکی . چسپ آلودگی . دوسندگی . رجوع به چسپناکی و چسپنده شود.