کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چسبیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
دوسیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] dusidan ۱. چسبیدن؛ چسبیدن چیزی به چیز دیگر.۲. خود را به کسی وابستن.۳. چسبیدن برای مکیدن.
-
دوسیدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ)(مص ل .)چسبیدن ،چسبیدن برای مکیدن .
-
فادوسیدن
فرهنگ فارسی معین
(دُ دَ)(مص ل .)دوسیدن ؛ چسبیدن ، چسبیدن چیزی به چیز دیگر.
-
lipse
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چسبیدن
-
lewing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چسبیدن
-
cling to
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چسبیدن به
-
چپسیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] čapsidan = چسبیدن
-
فادوسیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] fādusidan چسبیدن چیزی به چیز دیگر.
-
ملاصقه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: ملاصَقَة] ‹ملاصقت› [قدیمی] molāseqe به هم چسبیدن.
-
چفسیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] čafsidan =چسبیدن
-
cloze
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چسبیدن
-
stick together
دیکشنری انگلیسی به فارسی
به هم چسبیدن
-
دیسیدَن
لهجه و گویش بختیاری
disidan چسبیدن.
-
چَسبِسَّن (ز)
لهجه و گویش بختیاری
časbessan چسبیدن.
-
gluing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چسباندن، چسبیدن