کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چسبناک کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چسبناک کردن
دیکشنری فارسی به عربی
دبق
-
واژههای مشابه
-
چیز چسبناک
دیکشنری فارسی به عربی
وحل
-
قطره (چسبناک)
دیکشنری فارسی به عربی
قطرة
-
جستوجو در متن
-
limed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آهک، چسبناک کردن، چسبناک کردن اغشتن، ابستن کردن، با اهک کاری سفید کردن
-
liming
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آهک، چسبناک کردن، چسبناک کردن اغشتن، ابستن کردن، با اهک کاری سفید کردن
-
lime
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اهک، لیموترش، چسب، سنگ اهک، کشمشک، اهک زنی، چسبناک کردن، چسبناک کردن اغشتن، ابستن کردن، با اهک کاری سفید کردن
-
limes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لیموترش سبز، اهک، لیموترش، چسب، سنگ اهک، کشمشک، اهک زنی، چسبناک کردن، چسبناک کردن اغشتن، ابستن کردن، با اهک کاری سفید کردن
-
دبق
دیکشنری عربی به فارسی
تروچسبناک , سرد ومرطوب , اهسته رو , بي حرارت , چسبناک , چسبنده , دشوار , سخت , چسبناک کردن
-
sticked
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چسبید، چسبیدن، چسباندن، بهم پیوستن، فرو بردن، بستن، گیر کردن، گیر افتادن، سوراخ کردن، نصب کردن، الصاق کردن، تحمل کردن، تردید کردن، چسبناک کردن
-
stuck
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گیر، چسبیدن، چسباندن، بهم پیوستن، فرو بردن، بستن، گیر کردن، گیر افتادن، سوراخ کردن، نصب کردن، الصاق کردن، تحمل کردن، تردید کردن، چسبناک کردن
-
stick
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چوب، چماق، عصا، چوب دستی، شلاق، چسبناک، چسبندگی، تاخیر، وقفه، وضع، پیچ درکار، باهو، چسبیدن، چسباندن، بهم پیوستن، فرو بردن، بستن، گیر کردن، گیر افتادن، سوراخ کردن، نصب کردن، الصاق کردن، تحمل کردن، تردید کردن، چسبناک کردن
-
sticks
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چوب، چماق، عصا، چوب دستی، شلاق، چسبناک، چسبندگی، تاخیر، وقفه، وضع، پیچ درکار، باهو، چسبیدن، چسباندن، بهم پیوستن، فرو بردن، بستن، گیر کردن، گیر افتادن، سوراخ کردن، نصب کردن، الصاق کردن، تحمل کردن، تردید کردن، چسبناک کردن
-
کلس
دیکشنری عربی به فارسی
ليموترش , عصاره ليموترش , اهک , چسب , کشمشک , سنگ اهک , اهک زني , چسبناک کردن اغشتن , با اهک کاري سفيد کردن , ابستن کردن