کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چسبناک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
چسبناک
معنی
( ~.) (ص مر.) آغشته به مادة چسبنده ، نووچ .
فرهنگ فارسی معین
مترادف و متضاد
چسبنده، لزج
دیکشنری
clammy, adhesive, agglutinative, gluey, limy, mucilaginous, sticker, sticky, tacky, viscid, viscous
-
جستوجوی دقیق
-
چسبناک
واژگان مترادف و متضاد
چسبنده، لزج
-
sticky
چسبناک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] ویژگی مادۀ غذاییای که در هنگام جویدن به کام دهان و دندانها میچسبد
-
چسبناک
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص مر.) آغشته به مادة چسبنده ، نووچ .
-
چسبناک
لغتنامه دهخدا
چسبناک .[ چ َ ] (ص مرکب ) رجوع به چسب و چسپ و چسپناک شود.
-
چسبناک
دیکشنری فارسی به عربی
خيط , دبق , عصا , کتلة , متماسک
-
واژههای مشابه
-
چیز چسبناک
دیکشنری فارسی به عربی
وحل
-
چسبناک کردن
دیکشنری فارسی به عربی
دبق
-
قطره (چسبناک)
دیکشنری فارسی به عربی
قطرة
-
چسبناک کردن اغشتن
دیکشنری فارسی به عربی
کلس
-
جستوجو در متن
-
leatherleaf saxifrage
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چسبناک چسبناک
-
viscidulous
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چسبناک
-
scotchness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چسبناک
-
casemented
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چسبناک