کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چریدن در پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چریدن در
دیکشنری فارسی به عربی
مرعي
-
واژههای مشابه
-
چُرّیدَن
لهجه و گویش بختیاری
čorridan ادرار کردن.
-
گیاه چریدن
لغتنامه دهخدا
گیاه چریدن . [ چ َ دَ ] (مص مرکب ) رجوع به گیا چریدن شود.
-
چریدن گاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] ča(e)ridangāh جای چریدن حیوانات علفخوار؛ چراگاه؛ مرتع.
-
وُر چَریدن
لهجه و گویش بختیاری
vor-čaridan ایستادن چارپا بر روى دو پا و دستها را به درخت یا دیوار تکیه دادن، از درخت بالا رفتن گربه.
-
جستوجو در متن
-
pasturing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مرغداری، چریدن، چراندن، چرانیدن، چریدن در، تغذیه کردن
-
چاقنده
لغتنامه دهخدا
چاقنده . [ ق ِ دَ ] (ترکی ، اِ) هنگام چریدن . در وقت چریدن . در وقت چرا. (آنندراج ) (غیاث ).
-
pasture
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مرتع، علفزار، چرا گاه، گیاه و علق قصیل، چریدن، چراندن، چرانیدن، چریدن در، تغذیه کردن
-
pastures
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مراتع، علفزار، چرا گاه، گیاه و علق قصیل، چریدن، چراندن، چرانیدن، چریدن در، تغذیه کردن
-
pasturage
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گاو، مرتع، گیاه و علق قصیل، چریدن در، چرا گاه
-
شوچره
لهجه و گویش تهرانی
تنقلات شبنشینی،چریدن گوسفندان در شب
-
چرش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [قدیمی] čareš علف خوردن حیوانات علفخوار در علفزار؛ چرا؛ چریدن.
-
مرعي
دیکشنری عربی به فارسی
چراگاه , مرتع , گياه وعلق قصيل , چرانيدن , چريدن در , تغذيه کردن