کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چرک دنیا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چرک دنیا
لغتنامه دهخدا
چرک دنیا. [ چ ِ ک ِ دُن ْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از مال و متاع دنیا. (آنندراج ). مال و متاع دنیا.اسباب دنیا. (مجموعه ٔ مترادفات ص 317) : پاک اگر شویند دست از چرک دنیا خاکیان دست در یک کاسه با خورشید چون عیسی کنند. صائب (از آنندراج ).عاقبت ب...
-
واژههای مشابه
-
چِرک
لهجه و گویش بختیاری
čerk چرک.
-
چِرک
لهجه و گویش تهرانی
کثیفی
-
laundry 1
لباس چرک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] رختها و ملزومات پارچهای که برای شستوشو و احتمالاً تعمیر به قسمت لباسشویی ارسال میشود
-
چرک شدن
واژگان مترادف و متضاد
کثیف شدن، چرکین شدن، چرکناک شدن
-
چرک کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. عفونیشدن، عفونت کردن ۲. کثیف کردن، چرکین کردن ≠ تمیز کردن ۳. کیسه کشیدن، چرکزدایی کردن، شوخ برگرفتن (از تن واندام)
-
empyema
چرکجَنبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] وجود مایع چرکی در حفرۀ جنب
-
pyemia
چرکخونی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] مسمومیت خون با باکتریهای چرکساز آزادشده از دُمل
-
pyuria
چرکمیزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] وجود چرک در پیشاب که آن را کدر میسازد
-
چرک آهن
لغتنامه دهخدا
چرک آهن . [ چ ِ ک ِ هََ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) زنگ آهن . (ناظم الاطباء). || کثافت آهن که در آتش جدا میشود.
-
چرک دندان
لغتنامه دهخدا
چرک دندان . [ چ ِ ک ِ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کثافت دندان . بار دندان . جرم دندان . طَلَم . طَلی ّ. (منتهی الارب ). رجوع به چرک شود.
-
چرک شدن
لغتنامه دهخدا
چرک شدن . [ چ ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) آلوده شدن . آلوده شدن تن یا جامه و امثال آن بچیزی ناپسند. چرکین شدن . کثیف شدن . شوخگن شدن : جامه ٔ پر صورت دهرای جوان چرک شد و شد بکف گازران . رودکی .رجوع به چرک و چرکین و چرک شده و چرکین شدن و چرک گرفتن شود.
-
چرک کردن
لغتنامه دهخدا
چرک کردن . [ چ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آلوده کردن . کثیف کردن . ملوث کردن . چرکین کردن . رجوع به چرک و چرکین شود. || با کیسه به بدن مالیدن تا چرک بیرون آید که عموماً در حمام میشود. (فرهنگ نظام ). گرفتن چرک تن در حمام با کیسه یا صابون و جز آن . شوخ کردن...
-
چرک گرفتن
لغتنامه دهخدا
چرک گرفتن . [ چ ِ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) چرک شدن . چرکین شدن . پیدا شدن چرک در تن یا جامه و امثال آن . کثافت گرفتن . شوخگن شدن . رجوع به چرک و چرک شدن شود. || ستردن چرک از تن . چرک کردن . شوخ گرفتن . پاک کردن تن از شوخ و چرک . رجوع به چرک و چرک کردن...