کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چرکناکی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چرکناکی
لغتنامه دهخدا
چرکناکی . [ چ ِ ] (حامص مرکب ) کثافت وناپاکی و پلیدی و آلایش . (ناظم الاطباء). کثیفی . چرکناک بودن . آلوده بچرک و کثافت بودن . آلایشناکی . آلودگی . دَأث . (منتهی الارب ). رجوع به چرک و چرکناک شود.
-
جستوجو در متن
-
دأث
لغتنامه دهخدا
دأث . [ دَ ] (ع اِمص ) گرانی . || چرکناکی . (منتهی الارب ).
-
چرکناک
لغتنامه دهخدا
چرکناک . [ چ ِ ] (ص مرکب ) چرکین و ناپاک . (ناظم الاطباء). چرکن . چرک آلوده . شوخگین . پلید. طَفِس . (منتهی الارب ). || ریم آلود. (ناظم الاطباء). زخم چرکین . جراحت آلوده به چرک و ریم . رجوع به چرک و چرکناکی و چرکن و چرکین شود.
-
عصوب
لغتنامه دهخدا
عصوب . [ ع َ ] (ع ص ) زن زشت صورت ، یا زن سبک سرین . (منتهی الارب ). زن رسحاء یا زلاء. (از اقرب الموارد). و رجوع به رسحاء و زلاء شود. || ناقه ای که بی پا بستن دوشیده نشود. (منتهی الارب ): ناقة عصوب ؛ ماده شتری که تا رانهای او را نبندند شیر ندهد. (از ...