کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چرکس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چرکس
لغتنامه دهخدا
چرکس . [ چ َ ک َ ] (اِخ ) در ترک ، قومی است . (آنندراج ) (غیاث ). مردم چرکسی . (ناظم الاطباء). مردمی از اهل چرکس . مردمی از سرزمینی بهمین نام که ممالیک مصر نیز به آنان منسوبند. صاحب قاموس الاعلام آرد: یکی از اقوام بلاد قفقاز است که در دامنه ٔ شمالی ق...
-
چرکس
لغتنامه دهخدا
چرکس . [ چ َ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان کلیایی بخش سنقر کلیائی شهرستان کرمانشاه که در 23هزارگزی شمال سنقر و یکهزارگزی بغداد شاه واقع است دامنه و سردسیر است و 45 تن سکنه دارد. آبش از چشمه ، محصولش غلات ، حبوبات و توتون ، شغل اهالی زراعت و بافتن قالیچه...
-
چرکس
لغتنامه دهخدا
چرکس . [ چ َ ک َ ] (اِخ ) طایفه ای از طوایف فارس . مؤلف فارسنامه نویسد: «اصل آنها از اهل چرکس روم است ، در زمان سلاطین صفویه بفارس آمده در دهات بلوک دز کرد منزل نموده معیشت آنها از زراعت است ». (فارسنامه ٔ ناصری ص 331).
-
چرکس
لغتنامه دهخدا
چرکس . [ چ َ ک َ ] (اِخ ) مملکتی که واقعست در جزء غربی قفقاز و در شمال و در جنوب سلسه ٔ کوه قفقاز و اکنون متعلق به دولت روس میباشد. (ناظم الاطباء). ولایتی در شمال ایران که حمداﷲ مستوفی در کتاب خود آنرا «چرکز» هم نام برده است . مسکن چرکسی ها. چرکستان ...
-
چرکس
لغتنامه دهخدا
چرکس . [ چ َ ک َ ] (اِخ ) نام یکی از امرای روم که بنا بنوشته ٔ مؤلف تاریخ غازانی در بیست وچهارم رمضان سال 698 هَ . ق . بامر غازان خان بقتل رسیده است . رجوع به تاریخ غازانی ص 123 شود.
-
واژههای مشابه
-
قلعه چرکس
لغتنامه دهخدا
قلعه چرکس . [ ق َ ع َ چ َک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دزکرد بخش مرکزی شهرستان آباده ، واقع در 75هزارگزی باختر اقلید و 21هزارگزی جنوب راه فرعی خسرو شیرین به سرحد چهاردانگه . موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری است . سکنه ٔ آن 562 تن است . آ...
-
چرکس خان
لغتنامه دهخدا
چرکس خان . [ چ َ ک َ ] (اِخ ) نام یکی از اعقاب جوجی خان پسر چنگیزخان که بنا به نوشته ٔ مؤلف حبیب السیر، امراء او را بنا بر مصلحت وقت بفرزندی جانی بیک خان منسوب میداشته اند، و در هرحال از خانان و فرمانروایان دشت قبچاق بشمار آمده است . رجوع به تاریخ ح...
-
جستوجو در متن
-
چرکسی
لغتنامه دهخدا
چرکسی . [ چ َ ک َ ] (ص نسبی ، اِ) منسوب به ولایت چرکس . مردم چرکس . (ناظم الاطباء). اهالی چرکس . رجوع به چرکس شود. || قسمی لباس . نوعی لباس .
-
شرکسی
لغتنامه دهخدا
شرکسی . [ ش َ ک َ سی ی ] (ص نسبی ) چرکسی . (ناظم الاطباء).منسوب به شرکس . صورتی از چرکس . رجوع به چرکس شود.
-
شرقی
لغتنامه دهخدا
شرقی . [ ش َ ] (اِخ ) قریه ای است یک فرسنگی کمتر جنوب چرکس . (فارسنامه ٔ ناصری ).
-
رئیسان
لغتنامه دهخدا
رئیسان . [ رَ ] (اِخ ) قریه ای است واقع در یک فرسنگی میانه ٔ مغرب و جنوب چرکس . (فارسنامه ٔ ناصری ).
-
جراکسه
لغتنامه دهخدا
جراکسه . [ ج َ ک ِ س َ / س ِ ] (معرب ، اِ) معرب جراگسه که همان چرکسها باشند. رجوع به چرکس شود.
-
قبن
لغتنامه دهخدا
قبن . [ ق ُ ب َ ] (اِخ ) اقلیمی است در قفقاز که دارای سه ملیون جمعیت است . مردم آن از نژاد ترک و چرکس اند که در قرن ششم میلادی به مذهب مسیح گرویده اند. (ذیل المنجد).