کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چرمگر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
چرمگر
/čarmgar/
معنی
کسی که پوست حیوانات را دباغت میکند و چرم میسازد؛ چرمساز؛ دباغ؛ پوستپیرا.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
چرمگر
لغتنامه دهخدا
چرمگر. [ چ َ گ َ ] (ص مرکب ) دباغ و کسی که پوست را دباغی میکند. (ناظم الاطباء). صَرّام .چرمساز. پوست پیرا. آنکس که پوست ناپیراسته را تبدیل به چرم پیراسته کند. رجوع به چرمساز و چرمگر شود.- به چرمگر نگرستن گاو، نگاه کردن گاو به چرمگر ؛ مثل است درمورد ک...
-
چرمگر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] čarmgar کسی که پوست حیوانات را دباغت میکند و چرم میسازد؛ چرمساز؛ دباغ؛ پوستپیرا.
-
جستوجو در متن
-
صرام
واژگان مترادف و متضاد
پوستپیرا، چرمگر
-
پوست پیرا
فرهنگ فارسی معین
(ص فا.) دباغ ، چرمگر.
-
دباغ
واژهنامه آزاد
پوست پیرا،چرمگر
-
چرمساز
واژگان مترادف و متضاد
چرمگر، دباغ، صرام، چرمپیرا، پوستپیرا
-
دباغ
فرهنگ فارسی معین
(دَ بّ) [ ع . ] (ص .) پوست پیرا، چرمگر.
-
صرامی
لغتنامه دهخدا
صرامی . [ ص َرْ را می ی ] (ع ص ) چرمگر.
-
پوستپیرا
واژگان مترادف و متضاد
۱. چرمساز، چرمگر، دباغ، صرام ۲. پوستیندوز، واتگر
-
چرمگری
لغتنامه دهخدا
چرمگری . [ چ َ گ َ ] (حامص مرکب ) چرمسازی . کار و پیشه ٔ چرمگر. صرامی . پیراستن پوست ناپیراسته . ساختن چرم از پوست ناپیراسته ٔ حیوانات . دباغی کردن پوست .عمل دباغ . رجوع به چرمگر و چرمساز و چرمسازی شود.
-
چرم ساز
لغتنامه دهخدا
چرم ساز. [ چ َ ] (نف مرکب ) دباغ و کسی که چرم میسازد. (ناظم الاطباء). چرم سازنده . سازنده ٔ چرم . آنکه ساختن چرم داند و تواند. آنکس که از پوست چرم سازد. چرمگر. آنکس که پوست حیوانات را دباغی کند. رجوع به چرمسازی و چرمگر شود.
-
چرمسازی
لغتنامه دهخدا
چرمسازی . [ چ َ ] (حامص مرکب ) عمل ساختن چرم . ساختن چرم از پوست . چرمگری . دباغی کردن پوست با دست یا بوسیله ٔ ماشین . رجوع به چرمساز و چرمگر شود.
-
پوست پیرا
لغتنامه دهخدا
پوست پیرا. (نف مرکب ) آنکه پوست را دم دهد. آنکه پوست حیوانات آش نهد. پوست پیرای . دباغ . (منتهی الارب ) (دهار) (دستور اللغه ٔ ادیب نطنزی ). آش گر. چرمگر. صرّام . || فرّاء. واتگر. پوستین دوز: امحس ؛ پوست پیرای ماهر و زیرک . (منتهی الارب ). دباغ ماهر. ...
-
دباغ
لغتنامه دهخدا
دباغ . [ دَب ْ با ] (ع ص ) پوست پیرا. (منتهی الارب ) (دستور اللغة) (دهار) (مهذب الاسماء). پوست پیراه . پوست پیرای . آنکه پوست را پیراید. کلغارگر. (ملخص اللغات حسن خطیب ). آشگر. چرمگر. بسیار پیراینده پوست . ج ، دباغون . (مهذب الاسماء). در قاموس کتاب م...