کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چرمک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
چرمک
/čarmak/
معنی
گلولۀ نخ که روی دوک پیچیده شود؛ بادریسۀ دوک.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
چرمک
لغتنامه دهخدا
چرمک . [ چ َ م َ ] (اِ) گلوله ای از نخ که روی دوک باشد. (ناظم الاطباء).
-
چرمک
لغتنامه دهخدا
چرمک . [ چ َ م َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان کوهپایه بخش حومه ٔ شهرستان ساوه که در 30هزارگزی باختر ساوه و 20هزارگزی راه عمومی واقع است و 168 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات ، بنشن ، انار و انجیر، شغل اهالی زراعت ، گله داری و بافتن گلیم و جاجیم ور...
-
چرمک
لغتنامه دهخدا
چرمک . [ چ ُ م َ ] (اِ) لغز و چیستان را گویند. (برهان ) (آنندراج ). لغز و چیستان . (ناظم الاطباء). چربک .
-
چرمک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مصغرِ چرم] [قدیمی] čarmak گلولۀ نخ که روی دوک پیچیده شود؛ بادریسۀ دوک.
-
واژههای مشابه
-
کچک چرمک
لغتنامه دهخدا
کچک چرمک . [ ک ُ چ ِ چ َ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهست-ان حسی-ن آباد بخش حومه ٔ شهرستان سنندج . کوهستانی و سردسیر. سکنه 200 تن . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
کانی چرمک
لغتنامه دهخدا
کانی چرمک . [ چ َ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بیلوار بخش کامیاران شهرستان سنندج . واقع در 24هزارگزی شمال باختری کامیاران و کنار راه فرعی کامیاران بانه کازرخانی . محلی تپه ماهور، سردسیر و دارای هفتاد تن سکنه است . از چشمه مشروب میشود محصولاتش غلات ...
-
جستوجو در متن
-
پردک
لغتنامه دهخدا
پردک . [ پ َ دَ ] (اِ) چیستان . لُغز. (برهان ). اُلقیه . آبدَه . مُعما. اُغلوطه . کِرمَک . کِروَس . کِردَک . وَبَردَک . چَربَک . نَردَک . بَردَک . بَرد. چَرمَک . لُوتَر. لُوترا : ز پردکهای دورادور بسته که از فکرش دل داناست خسته . امیرخسرو.و در نسخه ٔ...