کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چرغند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
چرغند
/čarqand/
معنی
تکههای پاککردۀ رودۀ گوسفند که با گوشت و جگر و چربی پر کرده و پخته باشند؛ جگرآغند؛ جگرآکند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
چرغند
لغتنامه دهخدا
چرغند. [ چ َ غ َ ] (اِ) چراغ . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به چرغنده شود. || چرغدان و چراغپایه باشد. (برهان ) (ناظم الاطباء) (جهانگیری ). || روده ٔ گوسفند را نیز گویند که با گوشت و مصالح پر کرده باشند. (برهان ). روده ٔ گوسفند...
-
چرغند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چرغنده، جرغند› [قدیمی] čarqand تکههای پاککردۀ رودۀ گوسفند که با گوشت و جگر و چربی پر کرده و پخته باشند؛ جگرآغند؛ جگرآکند.
-
جستوجو در متن
-
کدک
لغتنامه دهخدا
کدک . [ ک َ دَ ](اِ) چرغند. (یادداشت مؤلف ). رجوع به چرغند شود.
-
چرغد
لغتنامه دهخدا
چرغد.[ چ َ غ َ ] (اِ) قسمی از سوسک که در حمام و جاهای نمناک تولید میگردد. شبگیر. (ناظم الاطباء). || مخفف چرغند. (فرهنگ شعوری ). رجوع به چرغند شود.
-
چرغنده
لغتنامه دهخدا
چرغنده . [ چ َ غ َ دَ / دِ ] (اِ) بمعنی چرغند است ، که چراغ باشد. (برهان ). چراغ . (انجمن آرا) (آنندراج ). || چرغند. که چرغدان و چراغپایه باشد. (برهان ). چراغپایه . (جهانگیری ). || روده ٔ گوسفند بگوشت و مصالح آکنده را نیز گویند. (برهان ) (جهانگیری ) ...
-
چرب روده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] čarbrude تکۀ پاککرده رودۀ گوسفند که با گوشت و چربی پر کرده و پخته باشند؛ جگرآکند؛ چرغند؛ چربرود.
-
جگرآگند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹جکرآکنده، جگرآگنده، جگرآجنج› [قدیمی] jegar[']āgand تکههای پاککردۀ رودۀ گوسفند که با گوشت یا جگر و چربی پر کرده و پخته باشند؛ جرغند؛ چرغند؛ چرغنده.
-
چرونده
لغتنامه دهخدا
چرونده . [ چ َرْ وَ دَ / دِ ] (اِ) فانوس و مانند آن باشد که محافظت چراغ از باد کند. (برهان )(انجمن آرا) (آنندراج ). چیزی که چراغ را در آن نهندتا باد او را فروننشاند. (از جهانگیری ). قسمی از فانوس که چراغ را از باد و جز آن حفظ میکند. (ناظم الاطباء). م...
-
لکامه
لغتنامه دهخدا
لکامه . [ ل َ م َ / م ِ ] (اِ) روده ٔ گوسفند را گویند که آن را با گوشت و نخود و مصالح پر کرده و پخته باشند و آن را به عربی عُصیب خوانند. (برهان ). چرغند. لکانه . (جهانگیری ). || شرم مردم . (از برهان ).
-
جگرآکند
لغتنامه دهخدا
جگرآکند.[ ج ِ گ َ ک َ ] (اِ مرکب ) امعاء و روده ٔ گوسفند باشد که آنرا با گوشت و مصالح پر کرده باشند و بعربی عصیب خوانندش . (برهان ) (ناظم الاطباء). ظاهراً سختو. جهودانه . چرغند. رونج . کیپا. مبار. گدک . چرب روده . عصیب .نکانه . نقانق . زناج . (حاشیه ...
-
ارونج
لغتنامه دهخدا
ارونج . [ ] (اِ) امعاء سطبر گوسفند و مانند آن بگوشت آکنده . آکنج . چرغند. رونچ . مالکانه . شاه لوت . زونج . جگرآکند. عصیب . سختو. سغدو. چرب روده . مبار. جهودانه . غازی . نکانه . ولوالی . زناج . اکامه . کاشاک . کدک .
-
حاویاء
لغتنامه دهخدا
حاویاء. (ع اِ) چرب روده . حاویة. ج ، حواوی . (منتهی الارب ). ج ، حاویاآت ، و منه : کأن نقیق الحب فی حاویائه . (اقرب الموارد). جگرآکند. سختو. جهودانه . چرغند. زونج . کیپا. مبار. گدک . چرب روده . عصیب (عربی بقول مؤلف برهان قاطع). نکانه . نقانق . زناج...
-
چروند
لغتنامه دهخدا
چروند. [ چ َرْ وَ ] (اِ) قسمی از فانوس که چراغ را از باد و جز آن حفظ میکند. (ناظم الاطباء). چیزی که چراغ در آن مینهادند و از جائی بجائی میبردند تا باد آنرا خاموش نکند. (فرهنگ نظام ). چیزی که چراغ در آن نهند و از جایی بجایی برند تا باد چراغ را فروننشا...
-
جرغند
لغتنامه دهخدا
جرغند. [ج َ غ َ ] (اِ) به معنی جگرآگند است که روده ٔ گوسفند با گوشت و مصالح آگنده باشند و به عربی عصیب گویند. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). امعاء گوسفند به گوشتابه پرکرده باشند. چرغند. جگرآغند. رونج . زونج لکامه و به عربی عصیب . ...