کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چرش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
چرش
/čareš/
معنی
علف خوردن حیوانات علفخوار در علفزار؛ چرا؛ چریدن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
چرش
لغتنامه دهخدا
چرش . [ چ َ رَ ] (اِ) جو و گندم بلغورکرده . || چراگاه . (ناظم الاطباء). چراگاه و مرعی . (فرهنگ شعوری ). || ضیافت و مهمانی . (ناظم الاطباء). در بعضی نسخه ها، روز عید و بزم و جشن . (فرهنگ شعوری ). || فراهم آورنده ٔ ضیافت . (ناظم الاطباء).
-
چرش
لغتنامه دهخدا
چرش . [ چ َ رِ ] (اِمص ) اسم مصدر از چریدن . چرا. چریدن . (ناظم الاطباء). || علف دادن . (فرهنگ شعوری ). || (اِ) چاشنی و مزه . (ناظم الاطباء).
-
چرش
لغتنامه دهخدا
چرش . [ چ ِ رِ ] (اِ) (در بعضی لهجه ها) چریش .سریش . سرش . نوعی ماده ٔ چسبناک . رجوع به چریش شود.
-
چرش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [قدیمی] čareš علف خوردن حیوانات علفخوار در علفزار؛ چرا؛ چریدن.
-
واژههای مشابه
-
چرش دره
لغتنامه دهخدا
چرش دره . [ چ َ رَ دَرْ رِ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان رودبار بخش معلم کلایه ٔ شهرستان قزوین که در 28هزارگزی باختر معلم کلایه واقعست . کوهستانی و سردسیر است و 85 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه ٔ شاهرود و قنات ، محصولش غلات ، برنج و صیفی ، شغل اهالی زراعت و...
-
جستوجو در متن
-
چریش
لغتنامه دهخدا
چریش . [ چ ِ ] (اِ) چرش . سریش . برواق . بروق . بوته ٔ سریش . سیراس خنثی . خنثی . تیقلیش . رجوع به سریش و چرش شود.