کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چرخ کاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
چرخ کاری
/čarxkāri/
معنی
۱. شغل و عمل چرخکار.
۲. تراش دادن فلزات؛ تراشکاری.
۳. دوختن با چرخ خیاطی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
چرخ کاری
لغتنامه دهخدا
چرخ کاری . [ چ َ ] (حامص مرکب ) تراشکاری . تراش دادن فلزات . چرخ گری . سوهان کاری . نوعی صنعت که صنعتگر آنرا «چرخ کار» مینامیده اند. رجوع به چرخکار و چرخگر و چرخگری شود.
-
چرخ کاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) čarxkāri ۱. شغل و عمل چرخکار.۲. تراش دادن فلزات؛ تراشکاری.۳. دوختن با چرخ خیاطی.
-
واژههای مشابه
-
چَرْخ
لهجه و گویش گنابادی
charkh در گویش گنابادی یعنی دوچرخه ، باسیکل ، چرخش ، گردش ، دور زدن ، تفریح ، دنبال چیزی گشتن ، گرفتن کره از شیر
-
کحلی چرخ
لغتنامه دهخدا
کحلی چرخ . [ ک ُ چ َ ] (اِ مرکب ) آسمان کبودفام . فلک نیلگون . || کنایه از آسمان اول است . (برهان ) (آنندراج ). آسمان اول . (ناظم الاطباء). || سیاهی آسمان . (برهان ) (آنندراج ). تاریکی آسمان . (ناظم الاطباء). || سیاهی شب . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم ا...
-
گلگون چرخ
لغتنامه دهخدا
گلگون چرخ . [ گ ُ ن ِ چ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان . (برهان ) (آنندراج ). || کنایه است از خورشید : زآن رخش جوزا پاردم چون جوزهر بربسته دم گلگون چرخ افکنده سم شبرنگ هرا ریخته .خاقانی (دیوان چ سجادی ص 380).
-
گلگونه ٔ چرخ
لغتنامه دهخدا
گلگونه ٔ چرخ . [ گ ُ ن َ / ن ِ ی ِ چ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سرخی آسمان پس از غروب آفتاب . (ناظم الاطباء).
-
کلاوه ٔ چرخ
لغتنامه دهخدا
کلاوه ٔ چرخ . [ ک َ وَ / وِ ی ِ چ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) منطقة البروج . (ناظم الاطباء). بمعنی کمربند چرخ که عربان منطقه خوانند. (برهان ) (آنندراج ). || کنایه از گردش چرخ هم هست . (برهان ) (آنندراج ). گردش چرخ . (ناظم الاطباء).
-
گردنای چرخ
لغتنامه دهخدا
گردنای چرخ . [ گ َ ی ِ چ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آسمان . (برهان ) (آنندراج ) : پاکا منزها تو نهادی به امرخویش در گردنای چرخ سکون و بقای خویش .خاقانی .
-
گرده ٔ چرخ
لغتنامه دهخدا
گرده ٔ چرخ . [ گ ِ دَ / دِ ی ِ چ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب است . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). || ماه را نیز گویند. (برهان ).
-
wheel flange
لبۀ چرخ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] قسمت بیرونآمدۀ چرخ که هدایت حرکت قطار را بر روی ریل بر عهده دارد
-
wheelskate
لغزانۀ چرخ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] وسیلهای که در هنگام قفلشدگی یک چرخ واگن یا لوکوموتیو باعث حرکت لغزشی روان آن بر روی ریل حرکتی میشود
-
wheel slip
لغزش چرخ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] لغزش ناشی از اختلاف میان سرعت انتقالی و سرعت محیطی چرخ که به علت اعمال توان اضافی به چرخ ـ محور صورت میگیرد
-
wheel bore
محورگاه چرخ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] سوراخی در مرکز توپی چرخ که برای نصب چرخ بر روی محور با ابعاد دقیق ماشینکاری میشود
-
چرخ خوردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. چرخیدن، چرخ زدن ۲. گشت زدن، پلکیدن، پرسه زدن