کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چرخکی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چرخکی
لغتنامه دهخدا
چرخکی . [ چ َ خ َ ] (اِ) چرخگی . چرخ زدن و رقص کردن کشتی گیران بوقت غالب آمدن بر حریف . || بعضی گویند که نام ورزشی است که چرخ زنان بعمل آرند. (آنندراج ) (غیاث ). رجوع به چرخکی زدن شود.
-
واژههای مشابه
-
چرخکی زدن
لغتنامه دهخدا
چرخکی زدن . [ چ َ خ َ زَ دَ ] (مص مرکب ) چرخگی زدن . چرخ زدن و رقص کردن کشتی گیران در مقام غالب آمدن بر حریف . (غیاث ). || رقصیدن از روی شعف و خوشحالی . (ناظم الاطباء) : باز در معرکه آن تازه نهال گلپوش چرخکی زدکه سرم چرخ زد و رفت ز هوش . میرنجات (از ...
-
جستوجو در متن
-
چرخگی
لغتنامه دهخدا
چرخگی . [ چ َ خ َ ] (اِ) رجوع به چرخکی شود.
-
چرخگی زدن
لغتنامه دهخدا
چرخگی زدن . [ چ َ خ َ زَ دَ ] (مص مرکب ) رجوع به چرخکی زدن شود.