کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چرخشت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
چرخشت
/čarxo(a)št/
معنی
۱. چرخی که با آن آب انگور بگیرند.
۲. ظرفی که در آن انگور بریزند و لگد کنند تا آبش گرفته شود و در خم بریزند برای ساختن شراب؛ جاست؛ سپار: ◻︎ آنگه به یکی چرخشت اندر فکندشان / بر پشت لگد بیست هزاران بزندشان (منوچهری: ۱۵۵).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
wine press
-
جستوجوی دقیق
-
چرخشت
فرهنگ فارسی معین
(چَ خُ) (اِ.) 1 - چرخی که با آن آب انگور گیرند. 2 - حوضی که در آن انگور بریزند و لگد کنند تا آبش گرفته شود.
-
چرخشت
لغتنامه دهخدا
چرخشت . [ چ َ خ ُ / خ َ ] (اِ) آنجای که انگور برای شراب بپالاید. (فرهنگ اسدی ).بر وزن و معنی چرخست باشد و آن چرخی و حوضی باشد که انگور در آن ریزند و بمالند تا شیره ٔ آن برآید. (برهان ). چَرَس باشد. (نسخه ای از فرهنگ اسدی ). حوضی که انگور در آن ریزند ...
-
چرخشت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چرخست، خرخشت› [قدیمی] čarxo(a)št ۱. چرخی که با آن آب انگور بگیرند.۲. ظرفی که در آن انگور بریزند و لگد کنند تا آبش گرفته شود و در خم بریزند برای ساختن شراب؛ جاست؛ سپار: ◻︎ آنگه به یکی چرخشت اندر فکندشان / بر پشت لگد بیست هزاران بزندشان (منوچهری...
-
جستوجو در متن
-
چرس
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) چرخشت .
-
جاست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) jāst جایی که در آن انگور بریزند و لگد کنند تا آبش گرفته شود؛ چرخشت.
-
نسپار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹سپار› [قدیمی] naspār جاییکه در آن انگور را فشار دهند و آب آن را بگیرند؛ چرخشت.
-
جرخست
لغتنامه دهخدا
جرخست . [ ج َ خ َ ] (اِ) چرخ انگورمالی باشد و با جیم فارسی هم گفته اند. چرخست . و رجوع به چرخشت شود. چرخ انگورمالی . جرخست . (ناظم الاطباء). رجوع به چرخشت شود.
-
معصر
لغتنامه دهخدا
معصر. [ م ِ ص َ ] (ع اِ) آنچه در آن شیره ٔ انگور فشارند به فارسی چرخشت گویند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). چرخشت و ظرفی که در آن انگور فشارند. ج ، معاصر. (ناظم الاطباء).آنچه در آن انگور فشارند. معصرة. (از اقرب الموارد). چرخ . چرخشت . سپار. (یادداشت به ...
-
سپار
واژگان مترادف و متضاد
۱. لگدکوب ۲. چرخشت ۳. ظرف انگور، سپاس داشتن، شکر نعمت کردن، منتپذیر بودن، منت داشتن ۴. اسباب خانه
-
سپار
فرهنگ فارسی معین
(س یا سُ) (اِ.) 1 - چرخُشت ، ظرفی که در آن آب انگور گیرند. 2 - گاوآهن .
-
ابنود
لغتنامه دهخدا
ابنود. [ اَ ] (اِخ ) نام قریه ای از صعید نزدیک قفط دارای بستانها و نخلستانها و چرخشت و پادنگها شکر را.
-
چرخشتک
لغتنامه دهخدا
چرخشتک . [ چ َ خ ُ / خ َ ت َ ] (اِ مصغر) چرخشت کوچک . دستگاهی فلزی یا چوبی که بوسیله ٔ آن آب انگور یا میوه های دیگر گرفته شود. چروخچه (در اصطلاح اهالی فیض آباد محولات بخش تربت حیدریه ). چرخشته . رجوع به چرخشت و چرخشته و چروخچه شود.
-
چروخ
لغتنامه دهخدا
چروخ . [ چ ُ ] (اِ) در لهجه ٔ محلی ، چرخشت . (در اصطلاح اهالی فیض آباد محولات بخش تربت حیدریه ). چرخ . جائی که در آن انگور را لگد کنند تا از آب انگور شیره سازند. چرخست . چرس . گودالی از سنگ یا سفال که در آن انگور را لگد کنند تا شیره اش را بگیرند. رجو...
-
جرخشت
لغتنامه دهخدا
جرخشت . [ ج َ خ َ ](اِ) جایی باشد جهت فشردن انگور یعنی جایی که انگوررا در آنجا بپای بکوبند و شیره گیرند. (اوبهی ). || چرخ انگورمالی . جرخست . (ناظم الاطباء). در برهان هر دو کلمه با جیم فارسی بدین معنی ضبط شده است ، و بظاهر این دو صورت معرب یا محرف چر...