کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چرخانیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
چرخانیدن
معنی
(چَ دَ) (مص م .) حرکت دادن چرخ به دور محورش .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
چرخانیدن
فرهنگ فارسی معین
(چَ دَ) (مص م .) حرکت دادن چرخ به دور محورش .
-
چرخانیدن
لغتنامه دهخدا
چرخانیدن . [ چ َ دَ ] (مص ) چرخاندن . گرداندن . گرد گردانیدن . بدور درآوردن . || دستگاهی را اداره کردن . اداره یا ملک یا کارخانه ای را دایر داشتن . اداره کردن . رجوع به چرخاندن شود.
-
چرخانیدن
دیکشنری فارسی به عربی
دوران
-
واژههای مشابه
-
ناگهان چرخانیدن یاچرخیدن
دیکشنری فارسی به عربی
ميل
-
جستوجو در متن
-
چَرخُنَّن
لهجه و گویش بختیاری
čarxonnan چرخانیدن.
-
whirling
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چرخش، حرکت کردن، چرخیدن، چرخانیدن
-
چرخاندن
فرهنگ فارسی معین
(چَ دَ) (مص م .) نک چرخانیدن .
-
چرخاندن
لغتنامه دهخدا
چرخاندن . [ چ َ دَ ] (مص )چرخانیدن . حرکت دوری دادن بچیزی . (فرهنگ نظام ). گرداندن . گردانیدن . || اداره کردن : چرخاندن دستگاهی یا ملکی یا اداره ای . رجوع به چرخانیدن شود.
-
گرداندن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: gartānitan] ‹گردانیدن› gardāndan ۱. گردش دادن.۲. چرخانیدن.۳. چیزی را در گرد چیز دیگر حرکت دادن.۴. [مجاز] تغییر دادن.
-
دوران
دیکشنری عربی به فارسی
چرخش , گردش , چرخشي , چرخانيدن , چرخيدن , گردش سريع , حرکت گردابي
-
whirls
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گردن، چرخش، گردش سریع، حرکت گردابی، حرکت کردن، چرخیدن، چرخانیدن
-
چرخاندن
واژگان مترادف و متضاد
۱. به حرکت درآوردن، به دور خود گرداندن، وادار به چرخیدن کردن، چرخانیدن، چرخ دادن ۲. به جریانانداختن ۳. اداره کردن ۴. کنترل کردن، مهار کردن
-
چرخان
لغتنامه دهخدا
چرخان .[ چ َ ] (نف ، ق ) گردان . گردگردان . چرخنده . || در حال چرخیدن . || در حال چرخانیدن .