کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چرخاننده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
چرخاننده
/čarxānande/
معنی
کسی که چیزی را بچرخاند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
rotator 1
چرخاننده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] وسیلهای که بر سر راه موج الکترومغناطیسی قطبیده قرار میگیرد و صفحۀ قطبش آن را میچرخاند
-
چرخاننده
لغتنامه دهخدا
چرخاننده . [ چ َ ن َن ْ دَ / دِ ] (نف ) گرداننده . آنکه چیزی را بچرخاند. || چرخاننده ٔ اداره یا کارخانه یا دستگاهی ؛ مدیر. اداره کننده . رجوع به چرخاندن و چرخانیدن شود.
-
چرخاننده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) čarxānande کسی که چیزی را بچرخاند.
-
جستوجو در متن
-
circulator
فرهنگ لغات علمی
چرخاننده
-
faraday rotator
فرهنگ لغات علمی
چرخاننده فاراده
-
lumped circulator
فرهنگ لغات علمی
چرخانندههای فشرده
-
trollers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ترولرها، چرخاننده
-
troller
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تللر، چرخاننده
-
symetric waveguide circulator
فرهنگ لغات علمی
چرخاننده موجبری متقارن
-
twirlers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
twirlers، پیچ دهنده، چرخاننده
-
چرخ گردان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) čarxgardān گردانندۀ چرخ؛ چرخاننده و بهحرکتدرآورندۀ چرخ یا دستگاه.
-
گرداننده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) gardānande ۱. گردشدهنده.۲. چرخاننده.۳. [مجاز] تغییردهنده.
-
turner
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تورنر، تراش کار، چرخنده، خراط، چرخ کار، چرخاننده
-
تعزیه گردان
فرهنگ فارسی معین
( ~. گَ) (ص فا.) 1 - کارگردان تعزیه ، مدیر تعزیه . 2 - گردانندة امری ، چرخانندة دستگاهی .