کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چرا و چون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چرا و چون
لغتنامه دهخدا
چرا و چون . [ چ ِوُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) چون و چرا. استدلال خواستن . تعلیل طلبیدن . مناظره . بحث و تعلیل : تو گرد چون و چرا گر همی نیاری گشت چرا و چون ترا ما بجان خریداریم . ناصرخسرو.چرا و چون نرسد دردمند عاشق رامگر مطاوعت دوست تا چه فرماید.سعدی...
-
واژههای مشابه
-
چِرا
لهجه و گویش بختیاری
čerâ 1. چَرا čerâ nikona>:نمىچرد> ؛ 2. چراغ.
-
چرا!
لهجه و گویش تهرانی
آری،بله
-
هم چرا
لغتنامه دهخدا
هم چرا. [ هََ چ ِ ] (جمله ٔ ناقص ) در تداول ، هنگامی که پاسخ «چرا» را نخواهند گفت ، گویند «هم چرا» مانند «محض ارا».
-
چرا شدن
لغتنامه دهخدا
چرا شدن . [ چ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) خورده شدن . گیاه خوردنی چرندگان شدن . خوراک چرندگان شدن : پنداشتم که دهر چراگاه من شده ست تا خود ستوروار مر او را چرا شدم . ناصرخسرو.|| چراگاه شدن . مرتع شدن . رجوع به چرا شود.
-
چرا زار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] čerāzār = چراگاه
-
چرا دَسّى
لهجه و گویش بختیاری
čerâ dassi چراغ دستى، چراغ بادى.
-
چرا امروز به مدرسه نرفتی؟
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: čerâ iru nešde madresa? طاری: čerâ ürü nešoɂe madrasa? طامه ای: čere iru madresa našeɹe? طرقی: čerâ ürü madrasa nešoɂe? کشه ای: čerâ iri nešoɂe madrasa? نطنزی: čerâ emru madrasa našiye?
-
شما که این را میدانید، چرا عمل نمیکنید؟
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: šoma ke ne(n) zuniya, čerâ amal nakeriya? طاری: šemâ go in zunid, čerâ amal nakrid? طامه ای: šomâ ke ni zunid, čerâ amal naɂakerid? طرقی: šomâ ke in zânid, čerâ amal nakerid? کشه ای: šemâ ke in zânid, čerâ amal nakerid? نطنزی: šomâ ke nen zo...
-
جستوجو در متن
-
پی
لغتنامه دهخدا
پی . (اِ) نام حرف «پ » یعنی باء فارسی بسه نقطه ٔ تحتانی و آن از حروف مخصوصه ٔ فارسی است و در تعریب و غیر تعریب به فاء بدل شود، چون پیل و فیل ؛ و ببای موحده چون تپ و تب ؛ و به جیم چون پالیز و جالیز؛ و به غین معجمه چون : پرویزن و غرویزن ؛ و به کاف تازی...
-
چند و چون
لغتنامه دهخدا
چند و چون . [ چ َ دُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) کم و کیف .- بی چند و چون ؛ بی گفتگو.- گذشته از چند و چون ؛ مافوق کم و کیف :ز هر چیز گنجی به پیش اندرون شمارش گذر کرده از چند و چون .فردوسی .
-
کم و کیف
فرهنگ واژههای سره
چند و چون
-
کَم و کیف
فرهنگ گنجواژه
چند و چون.