کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چراغ گل کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
anchor light
چراغ لنگر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] چراغی در سینۀ شناورِ درلنگر که شبهنگام از تمام جهات قابل رؤیت است
-
nearsighted traffic light, nearsighted
چراغ مجاور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] نوعی چراغ راهنمایی که قبل از تقاطع، برای اطلاع از وضعیت عبورومرور نصب شود متـ . مجاور
-
repeater 2
چراغ مضاعف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] چراغ اضافهای که در سمت مقابل تقاطع برای مشاهدۀ بهتر وضعیت چراغهای راهنمایی نصب شود
-
farsighted traffic light, farsighted
چراغ مقابل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] نوعی چراغ راهنمایی که بعد از تقاطع برای دید بهتر نصب شود متـ . مقابل
-
indicator light
چراغ نشانگر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] هریک از چراغهای روی صفحۀ نشانگر که برای هشدار یا آگاهی از عملکرد سامانهای در خودرو روشن میشود
-
inner headlight
چراغ نوربالا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] در چراغ جلوهای دوقلو چراغی که در کاسهچراغ درونی نصب شده است و از آن برای وسعت دید بیشتر راننده در شب استفاده میشود
-
outer headlight
چراغ نورپایین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] در چراغ جلوهای دوقلو چراغی که در کاسهچراغ بیرونی نصب شده است و از آن برای دید محدود راننده در شب استفاده میشود
-
headlight flasher
چراغ هشدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] چراغی که با کشیدن دستهراهنما به سمت راننده بهسرعت روشن و خاموش میشود و از آن برای هشداردهی به رانندگان دیگر استفاده میشود
-
چراغ بره
فرهنگ فارسی معین
( ~. بَ رِ) (اِمر.) نک چراغواره .
-
روشن چراغ
فرهنگ فارسی معین
( ~. چِ) (اِمر.) نوایی است از موسیقی قدیم .
-
شب چراغ
فرهنگ فارسی معین
( ~ . چِ) (اِمر.) 1 - هر گوهر آبدار و درخشنده . 2 - کرم شب تاب . 3 - چراغانی .
-
صاحب چراغ
فرهنگ فارسی معین
( ~ . چِ) [ ع - فا. ] (اِمر.) مجازاً عنوانی برای ائمه یا امام زاده ها.
-
پیل چراغ
لغتنامه دهخدا
پیل چراغ . [ چ ِ ] (اِخ ) نام دره ای بحدود بلخ و جوزجانان و قندز. (رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 154 و 308 تا 311 و 403 و 540 شود).
-
دیزج چراغ
لغتنامه دهخدا
دیزج چراغ . [ زَ چ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گاوگان بخش دهخوارقان شهرستان تبریز با 173 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
-
ده چراغ
لغتنامه دهخدا
ده چراغ . [ دِه ْ چ ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش سنجابی شهرستان کردستان . واقع در 21هزارگزی شمال کوزران با 100 تن سکنه است . آب آن از چاه و راه اتومبیل رو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).