کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چخک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چخک
لغتنامه دهخدا
چخک . [ چ ِ خ َ / چ َ خ َ ] (اِ) چچک . خجک . بمعنی خال باشد و آن نقطه ای است سیاه که در روی و اندام آدمی بهم میرسد. (برهان ) (آنندراج ). خال . (ناظم الاطباء). بهق معرب آنست . (انجمن آرا) (آنندراج ). رجوع به چچک و خجک شود. || بمعنی رخساره هم بنظر آمده...
-
جستوجو در متن
-
چچک
لغتنامه دهخدا
چچک . [ چ َ چ َ / چ ُ چ ُ / چ ِ چ َ ] (ترکی ، اِ) خال . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). چخک . رجوع به چخک شود. || آبله ٔ بچه ها را گویند. (برهان ) (آنندراج ). مخفف چیچک است ، بمعنی آبله . (فرهنگ نظام ).
-
چچک
لغتنامه دهخدا
چچک . [ چ َ چ ُ ] (ترکی ، اِ) بمعنی گل باشد که عرب «وَرد» گویند. (برهان ) (آنندراج ). گل سرخ و سوری و ورد. (ناظم الاطباء). مخفف چیچک است بمعنی گل . (فرهنگ نظام ). گل . (فرهنگ شعوری ). گل سرخ : گل روی ترکی و من اگر ترک نیستم دانم همینقدر که بترکی است ...