کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چتالجه لی علی افندی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چتالجه لی علی افندی
لغتنامه دهخدا
چتالجه لی علی افندی . [ چ ِ ج َ ع َ اَ ف َ ] (اِخ ) یکی از علمای عثمانی که به مقام شیخ الاسلامی رسید. این شخص بسال 1041 هَ . ق . در«چتالجه » متولد شده ، در زمان سلطان محمد چهارم مرجعفتوی بوده و 13 سال مسند فتوی را داشته و در سال 1103 وفات یافته است ....
-
واژههای مشابه
-
حسین چتالجه وی
لغتنامه دهخدا
حسین چتالجه وی . [ ح ُ س َ ن ِ چ َ ج َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ حنفی مدرس . او راست : «الحدیقة الندیة فی شرح الطریقة المحمدیة» و در 1230 هَ . ق . 1815/ م . درگذشت . (کشف الظنون ) (ایضاح المکنون ج 1ص 399) (معجم المؤلفین ) (هدیة العارفین ج 1 ص 329).
-
جستوجو در متن
-
راقم
لغتنامه دهخدا
راقم . [ ق ِ ] (اِخ ) عثمانی . مصطفی افندی . از خطاطان نامی عثمانی و شاگرد یدی قلعه لی بود که بسال 1181 هَ . ق . درگذشت و در گورستان مرکز افندی بخاک سپرده شد. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3).
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع ِ لی ی ](ع اِمص ) بلندی . (از تاج العروس ) (اقرب الموارد).
-
علی تجلی
لغتنامه دهخدا
علی تجلی . [ ع َ ی ِ ت َ ج َل ْ لی ] (اِخ ) ابن حسین اردکانی شیرازی (علی رضا...)، مشهور به تجلی . رجوع به علی رضا (ابن حسین ...) و تجلی شود.
-
علی حلی
لغتنامه دهخدا
علی حلی . [ ع َ ی ِ ح ِل ْ لی ] (اِخ ) ابن حسین بن علی عوض مزیدی اسدی حلی . رجوع به علی عوض شود.
-
علی حلی
لغتنامه دهخدا
علی حلی . [ ع َ ی ِ ح ِل ْ لی ] (اِخ ) ابن محمدبن علی کاشی ، ملقّب به نصیرالدین . رجوع به علی کاشی (ابن محمد...) شود.
-
علی حلی
لغتنامه دهخدا
علی حلی . [ ع َ ی ِ ح ِل ْ لی ] (اِخ ) ابن جاسم بن محمد اسدی حلی . شاعر. رجوع به علی اسدی شود.
-
علی حلی
لغتنامه دهخدا
علی حلی . [ ع َ ی ِ ح ِل ْ لی ] (اِخ ) ابن حسین حلی شهیفنی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی شهیفنی شود.
-
علی حلی
لغتنامه دهخدا
علی حلی . [ ع َ ی ِ ح ِل ْ لی ] (اِخ ) ابن حسین خیقانی حلی نجفی . رجوع به علی خیقانی شود.
-
علی حلی
لغتنامه دهخدا
علی حلی . [ ع َ ی ِ ح ِل ْ لی ] (اِخ ) ابن عبدالحمیدبن قحاربن معد موسوی حلی ، مشهور به مرتضی . رجوع به علی مرتضی شود.
-
علی محلی
لغتنامه دهخدا
علی محلی . [ ع َ ی ِ م َ ح َل ْ لی ] (اِخ ) ابن محمدبن عیسی دمشقی محلی نمراوی شافعی . مشهور به قطبی و ملقب به علاءالدین . رجوع به علی قطبی شود.
-
حسن افندی
لغتنامه دهخدا
حسن افندی . [ ح َ س َ اَ ف َ ] (اِخ ) رضا. مدرس زبان فرانسه و جغرافیا. او راست : العجالةالسنیة فی المحافظة علی الصحة العمومیة چ مصر در 1310 هَ . ق .