کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چایکوهی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
بادام کوهی
لغتنامه دهخدا
بادام کوهی . [ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قسمی از بادام است که در کوهسار پیدا می شود بغایت گرم وترش است . (آنندراج ) (شعوری ج 1 ورق 197). همان بخورک است . (شرفنامه ٔ منیری ). ارژن . رجوع به ارژن شود.
-
پنبه ٔ کوهی
لغتنامه دهخدا
پنبه ٔ کوهی . [ پَم ْ ب َ / ب ِی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حجرالفتیله . آذَرْشُسْت . آذرشین و آذرشب هر دو غلط است و آذرشست صحیح آن است و ما در آذرشین و آذرشب بغلط رفته ایم . رجوع به الجماهر بیرونی شود. معدن آن در خراسان و کرمان و بلوک کوه بنان است ...
-
پیاز کوهی
لغتنامه دهخدا
پیاز کوهی . [ زِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) عنصل . بصیلاء. اسقیل . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
-
بن کوهی
لغتنامه دهخدا
بن کوهی . [ ب َ ] (اِ مرکب ) گیاهی است بسیار چرب و ازآن آش پزند. (برهان ) (آنندراج ) (شرفنامه ٔ منیری ).
-
بز کوهی
لغتنامه دهخدا
بز کوهی . [ ب ُ زِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رَنگ . (فرهنگ اسدی ). صدیع. قفاص . (منتهی الارب ). معز وحشیة. تیس جبلی . پازن . اُیَّل . وعل . ثیتل . ارقب . (یادداشت بخط دهخدا). بز وحشی . شکار. پازن . نوع وحشی بز که در کوهستانهای ایران و ترکیه و افغانست...
-
بیخ کوهی
لغتنامه دهخدا
بیخ کوهی . [خ ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بیخ تفتی است که شوکران باشد و آنرا بیونانی تودریون گویند و بهترین آن را از تفت یزد آورند. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا).
-
تره ٔ کوهی
لغتنامه دهخدا
تره ٔ کوهی . [ت َرَ / رِ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) طیطان . طیطانه . گندنای بری . گندنای جبلی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). و رجوع به طیطان و طیطانه و تره ٔ صحرایی شود.
-
تریاق کوهی
لغتنامه دهخدا
تریاق کوهی . [ ت َ / ت ِرْ ق ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مخلصه . نوش گیاه . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). و رجوع به نوش گیاه و تریاق الجبل شود.
-
خر کوهی
لغتنامه دهخدا
خر کوهی . [ خ َ رِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نوعی از چارپایان کوهی است چون «آهو» و بزکوهی و «کل » که شکار کرده میشود. عیر. (دهار) : و ایشان را جلبه بود چونانک خران کوهی . (تفسیر ابوالفتوح ج 1 ص 781). از میان مکه و مدینه می رفتند خر کوهی پیش آمد.(تفسی...
-
خارپشت کوهی
دیکشنری فارسی به عربی
نيص
-
پنبه کوهی
دیکشنری فارسی به عربی
اسبستوس
-
پیاز کوهی
دیکشنری فارسی به عربی
ثوم معمر
-
اهوی کوهی
دیکشنری فارسی به عربی
ايل , غزالة
-
سرو کوهی
دیکشنری فارسی به عربی
شجرة العرعر
-
بز کوهی
دیکشنری فارسی به عربی
غزالة