کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چایکوهی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چایکوهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گیاهان دارویی] ← سنبلهای چایکوهی
-
واژههای مشابه
-
کوهی
لغتنامه دهخدا
کوهی . (ص نسبی ) منسوب به کوه . (ناظم الاطباء). منسوب به کوه . جبلی . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (فرهنگ فارسی معین ). مقابل دشتی : بادام کوهی . بزکوهی . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : برادرکه بُد مر تو را سی وهشت پلنگان کوهی و شیران دشت . فردوس...
-
Stachys lavandulifolia
سنبلهای چایکوهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گیاهان دارویی] گونهای سنبلهای به شکل گیاه چندسالۀ بوتهای با برگهای طوقهای در شاخههای عقیم و ساقههای گلدهندۀ متعدد و کرکدار و برگهای قاعدهای مستطیلی و تقریباً بیُدمبرگ و مستطیلی ـ سرنیزهای و واژسرنیزهای و چرخههای گل معمولاً دور از یکدی...
-
Camellia
چای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] سردهای درختچهای یا درختی همیشهسبز از چائیان با حدود 120 گونۀ پراکنده در شرق آسیا؛ برگهای آنها براق و تخممرغی است و گلهایشان در حالت خودرو پنج تا هفت گلبرگ دارد که تعداد زیادی پرچم زرد را در بر گرفتهاند و کاسبرگهایشان ...
-
چای
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) مأخوذ از چینی ، درختی است کوچک دارای برگ های سبز و دندانه دار. گل هایش سفید و معطر در جاهای معتدل و مرطوب می روید. برگ هایش را هر سال می چینند و در ماشین های مخصوص تخمیر و خشک می کنند و سپس آن را دم کرده و مصرف می کنند. ؛ ~ قندپهلو (دیشلمه ) چ...
-
چای
لغتنامه دهخدا
چای . (چینی ، اِ) معروف است و آن برگی باشد که از ختای آورند و جوشانیده مانند قهوه بخورند، منفعت بسیار دارد و مضرت شراب را دفع کند. (برهان ) (آنندراج ). معروف و مشهور است به چای و آن برگی است که از چین و ختا آورند و در آب جوشانیده مانند قهوه خورند و خ...
-
چای
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [چینی] ‹چا› čāy ۱. (زیستشناسی) درختچهای با برگهای دندانهدار که معمولاً در نقاط معتدل و مرطوب میروید.۲. (زیستشناسی) برگهای این گیاه که دارای تئین، نئوفیلین، تانن، اسیدگالیک، ویتامین C۳. دمکردۀ برگهای خشک این گیاه که بهصورت نوشیدنی گرم ...
-
چای
دیکشنری فارسی به عربی
شاي
-
چای
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: čâyi طاری: čâyi طامه ای: čâyi طرقی: čâyi کشه ای: čâyi نطنزی: čâyi
-
کله کوهی
لغتنامه دهخدا
کله کوهی . [ ک َ ل َ ] (اِخ ) طائفه ای از علی اللهیان در کوههای شمال تهران ، با قدهای بلند و دستهای دراز. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
گشنیز کوهی
لغتنامه دهخدا
گشنیز کوهی . [ گ ِ زِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نام نوعی از نبات مخلصه است . (آنندراج ) (انجمن آرا). اسم فارسی تخم مخلصه است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
-
گربه ٔ کوهی
لغتنامه دهخدا
گربه ٔ کوهی . [ گ ُ ب َ / ب ِ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حیوانی است که در جنگلهای شمالی یافت میشود.
-
گاوزبان کوهی
لغتنامه دهخدا
گاوزبان کوهی . [ زَ ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نوعی گاو زبان که دارای گلهای آبی رنگ کوچک می باشند. (گیاه شناسی گل گلاب ص 242).
-
کوهی شیرازی
لغتنامه دهخدا
کوهی شیرازی . [ ی ِ شی ] (اِخ ) رجوع به باباکوهی شود.