کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چایخانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
قوری چای
لغتنامه دهخدا
قوری چای . (اِخ ) ده کوچکی از دهستان سیدلو بخش بانه ٔ شهرستان سقز که سکنه ٔ آن 25 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
قوری چای
لغتنامه دهخدا
قوری چای . (اِخ ) دهی است از دهستان فعله گری بخش سنقر کلیائی شهرستان کرمانشاهان ، سکنه ٔ آن 165 تن . آب آن از قنات . محصول آن غلات و حبوب دیمی . شغل اهالی زراعت است و در تابستان عده ای از سکنه برف به سنقر حمل می نمایند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)...
-
قوری چای
لغتنامه دهخدا
قوری چای . (اِخ ) دهی است از دهستان مهربان بخش کبودرآهنگ شهرستان همدان ، سکنه ٔ آن 423 تن . آب آن از قنات . محصول آن غلات دیم و لبنیات . شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان آنجا قالی بافی است . راه مالرو دارد و تابستان از سیف آباد اتومبیل می...
-
قوری چای
لغتنامه دهخدا
قوری چای . (اِخ ) دهی است از دهستان ییلاق بخش حومه ٔ شهرستان سنندج ، سکنه ٔ آن 1250 تن . آب آن از چشمه . محصول آن غلات . شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان آنجا قالیچه ، جاجیم بافی است .راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
قوری چای
لغتنامه دهخدا
قوری چای . (اِخ ) نام یکی از دهستانهای دوگانه ٔ بخش قره آغاج شهرستان مراغه و در قسمت باختری بخش واقع و هوای آن معتدل و سالم و در بعضی قراء که نسبتاً گرمسیر است ، مالاریائی میباشد. این دهستان از 92 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمع نفوس آن در حدود 223...
-
قره چای
لغتنامه دهخدا
قره چای . [ ق َ رَ ] (اِخ ) دهی از بخش رامیان شهرستان گرگان واقع در 10000 گزی جنوب رامیان . موقع جغرافیایی آن کوهستانی و سردسیر است . سکنه ٔ آن 85 تن . آب آن از چشمه و محصول آن غلات ، لبنیات ، ابریشم . شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان باف...
-
قره چای
لغتنامه دهخدا
قره چای . [ ق َ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان کسبایر بخش حومه ٔ شهرستان بجنورد واقع در 3 هزارگزی خاورمالرو عمومی بجنورد به شقان . موقع جغرافیایی آن کوهستانی و سردسیر است . سکنه ٔ آن 58 تن . آب آن از چشمه و محصول آن غلات ، بنشن ، میوه جات . شغل اهالی زراع...
-
قره چای
لغتنامه دهخدا
قره چای . [ ق َ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان مرکزی بخش مانه ٔ شهرستان بجنورد واقع در 11هزارگزی جنوب خاوری مانه و 4 هزارگزی خاور مالرو عمومی بجنورد به محمدآباد. موقع جغرافیایی آن دامنه و گرمسیر است . سکنه 229 تن . آب آن از رودخانه و چشمه ومحصول آن غلات ،...
-
میدان چای
لغتنامه دهخدا
میدان چای . [ م ِ ] (اِخ ) مهرانرود. (لغات فرهنگستان ). رجوع به مهرانرود شود.
-
ارپه چای
لغتنامه دهخدا
ارپه چای . [ اَ پ َ ] (اِخ ) نهری است در ارمنستان در حدود ترکیه و روسیه و آن از نزدیک قارص گذرد و به مسافت 50 میلی شمال اراراط و پس از طی 80 میلی از شمال به جنوب در ارس ریزد. (ضمیمه ٔ معجم البلدان ). و رجوع به آرپا شود.
-
امام چای
لغتنامه دهخدا
امام چای . [ اِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ملایعقوب بخش مرکزی شهرستان سراب . واقع در 22 هزارگزی جنوب خاوری سراب و 2/5 هزارگزی راه شوسه ٔ سراب به اردبیل . کوهستانی و دارای هوای معتدل است . 1007 تن سکنه دارد و آب آن از رودخانه ٔ امام چای تأمین میشود. ...
-
بارطین چای
لغتنامه دهخدا
بارطین چای . (اِخ ) (رود) نام نهری است در قضای بارطین تابع سنجاق بولی از ولایت قسطمونی که از کوههای جنوب شرقی سرچشمه گرفته به شمال شرقی میرود و چند رود بزرگ و کوچک بدان منضم شده از کنار بارطین جاری میگردد و پس از طی 75 هزار گز به بحر اسود میریزد، قسم...
-
بتلیس چای
لغتنامه دهخدا
بتلیس چای . [ ب ِ ] (اِخ ) نام رودخانه ای که در جهت غربی دریاچه ٔ وان سرچشمه گیرد و از میان شهر بتلیس میگذرد و سپس به دجله ملحق میشود وقریب 90 هزارگز طول دارد. (از قاموس الاعلام ترکی ).
-
چای تلوار
لغتنامه دهخدا
چای تلوار. [ ت َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کله بوز بخش میانه شهرستان میانه که در 21هزارگزی جنوب باختری میانه و 12هزارگزی خط آهن میانه بمراغه و 21هزارگزی راه شوسه ٔ تبریز بمیانه واقع شده . کوهستانی و معتدل است و 182 تن سکنه دارد. آبش از چشمه ، محصولش...
-
چای خطائی
لغتنامه دهخدا
چای خطائی . [ خ َ ](اِ مرکب ) نباتی است ساقش زیاده بر دو ذرع و سرخ و برگش مایل به بنفشی گرم باعتدال و تر و ملین و منضج و مقوی هاضمه و ضماد شحیه ٔ او جهت اورام صلبه و تسکین درد بواسیر نافع و نطول او معرق و منوم و مضر معده بارد رطب و مصلحش بادیان خطائی...