کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چایخانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
خانه
لغتنامه دهخدا
خانه . [ ن ِ ] (اِخ ) موضعی است در سر حد ایران و عراق ، بر سر راه قدیمی که عراق و سوریه را به ایران مربوط میسازد. (از جغرافیای غرب ایران ص 255). این محل در هفتاد هزارگزی حیدرآباد و 136 هزارگزی سرحد عراق واقع و دارای پستخانه و تلگرافخانه است .
-
خانة
لغتنامه دهخدا
خانة. [ ن َ / ن ِ ] (ع مص ) دغلی و نادرستی کردن . (آنندراج ). رجوع به «خیانت » شود.
-
خانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: xānak] xāne ۱. بنایی که انسان، بهویژه خانواده در آن زندگی میکند؛ منزل.۲. جایی که جانوران در آن زندگی میکنند؛ لانه؛ کنام.۳. هریک از چندضلعیهای موجود در یک صفحه: خانهٴ شطرنج، پیراهن چهارخانه.۴. [قدیمی] اتاق.۵. مکان انجام دادن کاری، ما...
-
خانه
دیکشنری فارسی به عربی
بيت , غرفة , کوخ , مسکن , مقبس , منتجع , منزل
-
خانه
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: kiya طاری: kiya طامه ای: keɹa / keɹe طرقی: kiya کشه ای: kiya نطنزی: kiya
-
خانه خانه
لغتنامه دهخدا
خانه خانه . [ ن َ / ن ِ / ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) تخلخل . متخلخل . سوراخ سوراخ . (ناظم الاطباء). || بسیاربسیار. (آنندراج ) : ز گیسو نافه نافه مشک می بیخت ز خنده خانه خانه قند میریخت . نظامی .با مظهری امروز بویرانه ٔ خویش بودیم بفکر دل دیوانه ٔ...
-
خانه خانه
دیکشنری فارسی به عربی
خلوي
-
غازان چای
لغتنامه دهخدا
غازان چای . (اِخ ) نام رودی در سر راه تهران به مازندران نزدیک به فیروز کوه .
-
گل چای
لغتنامه دهخدا
گل چای . [ گ ُ ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نوعی گل سرخ است که بدین نام خوانده میشود. (یادداشت مؤلف ).
-
گنجه چای
لغتنامه دهخدا
گنجه چای . [ گ َ ج َ / ج ِ ] (اِخ ) رودخانه ای است که گنجه بر کنار آن واقع شده است . رجوع به گنجه و لاروس بزرگ ذیل «یلی زاوت پل » شود.
-
کانی چای
لغتنامه دهخدا
کانی چای . (اِخ ) دهی است از دهستان اوباتو بخش دیواندره شهرستان سنندج .واقع در 24هزارگزی شمال دیواندره و 8 هزارگزی شمال شوسه ٔ دیواندره به سقز. ناحیه ای است کوهستانی سردسیرو دارای 140 تن سکنه . از چشمه مشروب میشود و محصولاتش غلات ، حبوب و لبنیات است ...
-
tea time/ teatime
وقت چای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] زمانی برای پذیرایی با چای بین 4 تا 30 :5 بعدازظهر
-
iced tea, ice tea
یخچای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] نوشیدنی چای سرد
-
آجی چای
فرهنگ واژههای سره
تلخه رود
-
سقرلوی چای
لغتنامه دهخدا
سقرلوی چای . [ س َ ق َ ] (اِخ )دهی از دهستان گورائیم بخش مرکزی شهرستان اردبیل ، دارای 444 تن سکنه است . آب آن از چشمه و رود بالخو و محصول آن غلات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).