کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چایخانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
cafeteria
چایخانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] محلی برای عرضۀ چای و نوشیدنیهای معمولی دیگر به مشتریان که غالباًً در مکانهای پررفتوآمد دایر میشود
-
واژههای مشابه
-
چای خانه
لغتنامه دهخدا
چای خانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِمرکب ) چای پزخانه . قهوه خانه . کافه . محل چای خوردن . || جاهایی در بین راه و کنار جاده ٔ کاروانی که سابقاً اسب های کالسکه را در آنجا عوض میکردند.
-
Camellia
چای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] سردهای درختچهای یا درختی همیشهسبز از چائیان با حدود 120 گونۀ پراکنده در شرق آسیا؛ برگهای آنها براق و تخممرغی است و گلهایشان در حالت خودرو پنج تا هفت گلبرگ دارد که تعداد زیادی پرچم زرد را در بر گرفتهاند و کاسبرگهایشان ...
-
چای
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) مأخوذ از چینی ، درختی است کوچک دارای برگ های سبز و دندانه دار. گل هایش سفید و معطر در جاهای معتدل و مرطوب می روید. برگ هایش را هر سال می چینند و در ماشین های مخصوص تخمیر و خشک می کنند و سپس آن را دم کرده و مصرف می کنند. ؛ ~ قندپهلو (دیشلمه ) چ...
-
چای
لغتنامه دهخدا
چای . (چینی ، اِ) معروف است و آن برگی باشد که از ختای آورند و جوشانیده مانند قهوه بخورند، منفعت بسیار دارد و مضرت شراب را دفع کند. (برهان ) (آنندراج ). معروف و مشهور است به چای و آن برگی است که از چین و ختا آورند و در آب جوشانیده مانند قهوه خورند و خ...
-
چای
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [چینی] ‹چا› čāy ۱. (زیستشناسی) درختچهای با برگهای دندانهدار که معمولاً در نقاط معتدل و مرطوب میروید.۲. (زیستشناسی) برگهای این گیاه که دارای تئین، نئوفیلین، تانن، اسیدگالیک، ویتامین C۳. دمکردۀ برگهای خشک این گیاه که بهصورت نوشیدنی گرم ...
-
چای
دیکشنری فارسی به عربی
شاي
-
چای
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: čâyi طاری: čâyi طامه ای: čâyi طرقی: čâyi کشه ای: čâyi نطنزی: čâyi
-
transport cafe
چایخانۀ بینراهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] محلی برای عرضۀ چای و نوشیدنیهای معمولی دیگر در کنار جاده بهویژه برای رانندگان ماشینهای سنگین
-
خانه
واژگان مترادف و متضاد
۱. سرا، منزل، مسکن، دار، بیت ۲. آپارتمان، کاشانه ۳. اتاق، وثاق، حجره ۴. چاردیواری، سرپناه ۵. اقامتگاه، ساختمانمسکونی، ماوا ۶. کلبه، سراچه ۷. آلونک، کوخ ۸. دولتسرا، قصر، کاخ ۹. لانه، آشیانه ۱۰. غار، سوراخ، کنام ۱۱. بوم ۱۲. میهن،
-
خانه
فرهنگ فارسی معین
(نِ) [ په . ] (اِ.) 1 - اتاق . 2 - سرای ، دار. ؛~ بخت رفتن کنایه از: شوهر کردن .
-
خانه
لغتنامه دهخدا
خانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) آن جایی که در آن آدمی سکنی می کند. (ناظم الاطباء). سرا. منزل . مستَقَرّ : برگزیدم بخانه تنهایی از همه کس درم ببستم چست . شهیدبلخی .کنون همانم و خانه همان و شهر همان مرا نگویی کز چه شده ست شادی سوگ . رودکی .سبک پیرزن سوی خانه...
-
خانه
لغتنامه دهخدا
خانه . [ ن َ] (اِخ ) دهی است از دهستان پیران بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد، واقع در 60 هزارگزی باختر مهاباد و مسیر شوسه ٔ خانه به نقده . این ده در جلگه قرار دارد و آب و هوایش سرد و سالم است . سکنه ٔ آن 51 تن که سنی مذهب و کردی زبانند. دهکده ٔ مزبور از رو...
-
خانه
لغتنامه دهخدا
خانه . [ ن ِ ] (اِخ ) قریه ای است در هفت هزارگزی غرب حکومت درجه ٔ 4 کرخ از اعمال هرات واقع در خط 62 درجه و 39دقیقه و 48 ثانیه ٔ طول شرقی و خط 34 درجه و 29 دقیقه ٔ عرض شمالی . (از قاموس جغرافیایی افعانستان ج 2).