کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
چای
/čāy/
معنی
۱. (زیستشناسی) درختچهای با برگهای دندانهدار که معمولاً در نقاط معتدل و مرطوب میروید.
۲. (زیستشناسی) برگهای این گیاه که دارای تئین، نئوفیلین، تانن، اسیدگالیک، ویتامین C
۳. دمکردۀ برگهای خشک این گیاه که بهصورت نوشیدنی گرم مصرف میشود.
〈 چای آقپر: (زیستشناسی) نوعی چای با پرهای سفید.
〈 چای باروتی: (زیستشناسی) نوعی چای مرغوب شکسته و بسیارنرم.
〈 چای پردرشت: (زیستشناسی) نوعی چای.
〈 چای زرین: (زیستشناسی) نوعی چای با پرهای درشت و زردرنگ.
〈 چای سبز: (زیستشناسی) نوعی چای محرک با طعم تند که برگهای آن را پس از چیدن فوراً در هوای آزاد خشک میکنند.
〈 چای سفیدپر: (زیستشناسی) = 〈 چای آقپر
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
tea
-
جستوجوی دقیق
-
Camellia
چای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] سردهای درختچهای یا درختی همیشهسبز از چائیان با حدود 120 گونۀ پراکنده در شرق آسیا؛ برگهای آنها براق و تخممرغی است و گلهایشان در حالت خودرو پنج تا هفت گلبرگ دارد که تعداد زیادی پرچم زرد را در بر گرفتهاند و کاسبرگهایشان ...
-
چای
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) مأخوذ از چینی ، درختی است کوچک دارای برگ های سبز و دندانه دار. گل هایش سفید و معطر در جاهای معتدل و مرطوب می روید. برگ هایش را هر سال می چینند و در ماشین های مخصوص تخمیر و خشک می کنند و سپس آن را دم کرده و مصرف می کنند. ؛ ~ قندپهلو (دیشلمه ) چ...
-
چای
لغتنامه دهخدا
چای . (چینی ، اِ) معروف است و آن برگی باشد که از ختای آورند و جوشانیده مانند قهوه بخورند، منفعت بسیار دارد و مضرت شراب را دفع کند. (برهان ) (آنندراج ). معروف و مشهور است به چای و آن برگی است که از چین و ختا آورند و در آب جوشانیده مانند قهوه خورند و خ...
-
چای
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [چینی] ‹چا› čāy ۱. (زیستشناسی) درختچهای با برگهای دندانهدار که معمولاً در نقاط معتدل و مرطوب میروید.۲. (زیستشناسی) برگهای این گیاه که دارای تئین، نئوفیلین، تانن، اسیدگالیک، ویتامین C۳. دمکردۀ برگهای خشک این گیاه که بهصورت نوشیدنی گرم ...
-
چای
دیکشنری فارسی به عربی
شاي
-
چای
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: čâyi طاری: čâyi طامه ای: čâyi طرقی: čâyi کشه ای: čâyi نطنزی: čâyi
-
واژههای مشابه
-
غازان چای
لغتنامه دهخدا
غازان چای . (اِخ ) نام رودی در سر راه تهران به مازندران نزدیک به فیروز کوه .
-
گل چای
لغتنامه دهخدا
گل چای . [ گ ُ ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نوعی گل سرخ است که بدین نام خوانده میشود. (یادداشت مؤلف ).
-
گنجه چای
لغتنامه دهخدا
گنجه چای . [ گ َ ج َ / ج ِ ] (اِخ ) رودخانه ای است که گنجه بر کنار آن واقع شده است . رجوع به گنجه و لاروس بزرگ ذیل «یلی زاوت پل » شود.
-
کانی چای
لغتنامه دهخدا
کانی چای . (اِخ ) دهی است از دهستان اوباتو بخش دیواندره شهرستان سنندج .واقع در 24هزارگزی شمال دیواندره و 8 هزارگزی شمال شوسه ٔ دیواندره به سقز. ناحیه ای است کوهستانی سردسیرو دارای 140 تن سکنه . از چشمه مشروب میشود و محصولاتش غلات ، حبوب و لبنیات است ...
-
tea time/ teatime
وقت چای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] زمانی برای پذیرایی با چای بین 4 تا 30 :5 بعدازظهر
-
iced tea, ice tea
یخچای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] نوشیدنی چای سرد
-
آجی چای
فرهنگ واژههای سره
تلخه رود
-
سقرلوی چای
لغتنامه دهخدا
سقرلوی چای . [ س َ ق َ ] (اِخ )دهی از دهستان گورائیم بخش مرکزی شهرستان اردبیل ، دارای 444 تن سکنه است . آب آن از چشمه و رود بالخو و محصول آن غلات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).