کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چاک و چیویل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چاک و چیویل
فرهنگ گنجواژه
دهان و چانه.
-
واژههای مشابه
-
چاک چاک
واژهنامه آزاد
پاره پاره
-
چاک دادن
واژگان مترادف و متضاد
پاره کردن، دریدن، شکافتن، درانیدن ≠ دوختن
-
schizocarp
چاکبَر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] نوعی میوۀ خشک، حاصل از دو یا چند برچۀ یکدانهای که پس از رسیدن به واحدهای یکدانهای تقسیم میشود
-
پیرهن چاک
فرهنگ فارسی معین
(هَ) (ص مر.) کنایه از: عاشق بی پروا.
-
چاک دادن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص م .) شکافتن ، دریدن ، پاره کردن .
-
سینه چاک
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص مر.) 1 - کسی که سینة وی بر اثر ضربت چاک برداشته . 2 - (کن .) رنج دیده ، آزار کشیده . 2 - مصیبت دیده . 3 - دل - سوخته ، عاشق .
-
چاک دادن
لغتنامه دهخدا
چاک دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) شکافتن . پاره کردن . زخم زدن . دریدن .
-
چاک سینه
لغتنامه دهخدا
چاک سینه . [ ک ِ ن َ / ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چاک گریبان . (آنندراج ). گریبان . یقه : گلشن اندام او موج لطافت میزندمیتوان دیدن ز چاک سینه ٔ او جوی گل .سالک یزدی (از آنندراج ).
-
چاک شدن
لغتنامه دهخدا
چاک شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) پاره شدن . شکافته شدن . دریده شدن : یکی از کید شد پرخون دوم شد چاک از تهمت سوم یعقوب را از بوش روشن گشت چشم تر. رودکی .چو ویسه چنان دید غمناک شددلش گفتی از غم بدو چاک شد. فردوسی .یکی تیغ زد شاه بر گردنش همه چاک شد جوشن...
-
چاک نای
لغتنامه دهخدا
چاک نای . (اِ مرکب ) فم حنجره . فم ِ قصبةالریة. مزمار. چاک صوت . (واژه های نو، فرهنگستان ایران ).
-
چاک جامه
لغتنامه دهخدا
چاک جامه . [ م َ / م ِ ] (ص مرکب ) جامه دریده . عریان . برهنه . || شرمگین . خجلت زده . زردروی : در یرقان چو نرگسی در خفقان چو لاله ای نرگس چاک جامه ای لاله ٔ خاک بستری .خاقانی .
-
چاک سای
لغتنامه دهخدا
چاک سای . (اِ) قسمی سوهان . نوعی سوهان .
-
چهارده چاک
لغتنامه دهخدا
چهارده چاک . [ چ َ دَه ْ ] (اِخ ) تیره ای از ایل اینانلو از ایلات خمسه ٔ فارس . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 86). رجوع به ایل اینانلو شود.