کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چاک دادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جرن چاک
لغتنامه دهخدا
جرن چاک . [ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قاقازان بخش ضیأآباد شهرستان قزوین . این ده در هفتادهزارگزی شمال ضیأآباد و بیست وهشت هزارگزی راه شوسه قرار دارد و هوای آن معتدل است و 160 تن سکنه ٔ شیعی مذهب و فارسی زبان به لهجه ٔ کردی دارد. آب آنجااز چشمه تأ...
-
چهارده چاک
لغتنامه دهخدا
چهارده چاک . [ چ َ دَه ْ ] (اِخ ) تیره ای از ایل اینانلو از ایلات خمسه ٔ فارس . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 86). رجوع به ایل اینانلو شود.
-
دامن چاک
لغتنامه دهخدا
دامن چاک . [ م َ ] (ص مرکب ) که دامن دریده دارد. رجوع به همین ترکیب ذیل لغت دامن شود.
-
سینه چاک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] sinečāk ۱. رنجدیده؛ آزرده؛ ماتمزده؛ مصیبدیده.۲. عاشق دلسوخته.
-
جامه چاک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] jāmečāk ۱. کسی که جامۀ دریده بر تن دارد.۲. [مجاز] صوفیای که هنگام سماع بیخود شود و جامۀ خود را چاک دهد.
-
چک چاک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم صوت) čakčāk =چکاچاک
-
چاک زدن
دیکشنری فارسی به عربی
نتوء
-
چاک دهن
لهجه و گویش تهرانی
دهان
-
چاک جَده
لهجه و گویش تهرانی
جاده، مسیر
-
گریبان چاک کردن
لغتنامه دهخدا
گریبان چاک کردن . [ گ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دریدن و شکافتن گریبان .- گریبان چاک کردن صبح ؛ طلوع کردن . آشکار شدن : آری چو صبح کرد گریبان چاک طرار شب وداع کند جان را.قاآنی (دیوان چ تهران ص 10).
-
palmatisect
چاکپنجهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ویژگی برگی با حاشیۀ لَپدار و بریدگیهای عمیق پنجهای که تقریباً تا نزدیک دُمبرگ امتداد داشته باشد، اما به آن نرسد
-
pinnatisect, pinnatisected
چاکشانهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ویژگی برگی دارای حاشیهای با بریدگیهای عمیق که به سمت رگبرگ میانی امتداد داشته باشد، اما بخشهای آن کاملاً از هم جدا نشود
-
split skirt piston, slotted piston
پیستون بدنهچاکدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] پیستونی که برای جلوگیری از انبساط قطری در یک سوی بدنۀ آن شیاری طولی ایجاد شده است
-
چاک و بست
لغتنامه دهخدا
چاک و بست . [ ک ُ ب َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) بند و گشاد. در تداول عوام «دهان بی چاک و بست » و «چاک و بست نداشتن دهان » مصطلح است که دهان یاوه گو و فحاش و نیز بی پروا سخن گفتن و به هرزه درایی وفحاشی معتاد بودن را بدینگونه وصف کنند و گویند: دهانش بی...
-
چاک و چیل
لغتنامه دهخدا
چاک و چیل . [ ک ُ ] (اِ مرکب ، اتباع ) چک و چیل . لب و لوچه . پک و پوز. || آب از چاک و چیلش راه افتادن ؛ در تداول عوام کنایه از سخت خواهان چیزی و شیفته ٔ آن گشتن . تحریک میل و هوس شدن .