کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چاکر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
چاکر
/čāker/
معنی
۱. نوکر؛ بنده.
۲. فرمانبردار؛ گماشته؛ خدمتگزار.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. بنده، خادم، خدمتکار، خدمتگزار، غلام، گماشته، مستخدم، نوکر ≠ ارباب، آقا
۲. بنده، اینجانب، ارادتمند، مخلص
دیکشنری
inferior, flunky, lackey, menial, yes man
-
جستوجوی دقیق
-
چاکر
واژگان مترادف و متضاد
۱. بنده، خادم، خدمتکار، خدمتگزار، غلام، گماشته، مستخدم، نوکر ≠ ارباب، آقا ۲. بنده، اینجانب، ارادتمند، مخلص
-
چاکر
فرهنگ فارسی معین
(کِ) (اِ.) نوکر، بنده ، خدمتگزار.
-
چاکر
لغتنامه دهخدا
چاکر. [ ک َ ] (اِخ ) تخلص «غازی مازندرانی » که از شعرای عصر قاجاریه بوده است . و رجوع به غازی مازندرانی در همین لغت نامه و در مجمع الفصحاء ج 2 ص 367 شود.
-
چاکر
لغتنامه دهخدا
چاکر. [ ک َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان مارز بخش کهنوج شهرستان جیرفت که در 152 هزارگزی جنوب کهنوج و 15 هزارگزی شمال راه مالرو مارز به رمشک واقع شده و 8 تن سکنه دارد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
-
چاکر
لغتنامه دهخدا
چاکر. [ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کند گلی بخش سرخس شهرستان مشهد که در 12 هزارگزی جنوب باختری سرخس واقع شده ، گرمسیر است و 650 تن سکنه دارد. زمینش جلگه است و از آب رودخانه و قنات مشروب میشود. غلات و تریاک و منداب در آنجا بعمل می آید. شغل مردمش زر...
-
چاکر
لغتنامه دهخدا
چاکر. [ ک َ ] (هندی ، اِ) کلمه ای که هندیان قدیم در هیئت و نجوم بکار میبرده اند. رجوع بکتاب «تحقیق ماللهند» ص 133 شود.
-
چاکر
لغتنامه دهخدا
چاکر. [ ک َ / ک ِ ] (اِ) نوکر. (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ). ملازم . (آنندراج ). خادم . (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ). خدمتکار. (ناظم الاطباء). مستخدم . گماشته . مزدور. اجیر. کسی که با گرفتن حقوق خدمت بدیگری کند. (فرهنگ نظام ) : کون چو دفنو...
-
چاکر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) čāker ۱. نوکر؛ بنده.۲. فرمانبردار؛ گماشته؛ خدمتگزار.
-
چاکر
دیکشنری فارسی به عربی
خادم
-
چاکر
واژهنامه آزاد
چاکر همان فارسی شده شاکر در تلفظ است مانند کلمه متشکرم که در تلفظ مچکرم گفته می شود. از این دست تغییرات به دلیل گویش در فارسی زیاد است.
-
واژههای مشابه
-
چاکر اشرفی
لغتنامه دهخدا
چاکر اشرفی . [ ک َ رِ اَ رَ ] (اِخ )شاعری در عصر قاجار که نامش محمود بوده و گاهی غزل میگفته است . و رجوع به مجمع الفصحاء ج 2 ص 92 شود.
-
چاکر قراول
لغتنامه دهخدا
چاکر قراول . [ ک َ ق َ وُ ] (اِخ ) نام طائفه ای از ترکمن های ساکن خاک ایران که در گرگان سکونت دارند. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 103).
-
چاکر بیگ کولابی
لغتنامه دهخدا
چاکر بیگ کولابی . [ ک َ ب َ گ ِ ] (اِخ ) مردی از اهالی «کولاب » (ولایتی در افغانستان ) که در سال 957 هَ . ق . با «میرزا کامران » (شاهزاده ای از سلسله ٔ شاهان افغانی ) از در مخالفت درآمد ومیرزا عسکری نامی را که میرزا کامران به جنگ وی فرستاده بود شکست ...
-
غُلام و چاکر
فرهنگ گنجواژه
خدمتکار.