کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چاپوک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چاپوک
لغتنامه دهخدا
چاپوک . (ص ) چابک . سریع. تند. جلد. زبر و زرنگ . رجوع به چابک و چاپک شود.
-
واژههای مشابه
-
چاپوک دست
لغتنامه دهخدا
چاپوک دست . [ دَ ] (ص مرکب ) چابکدست . ماهر. تردست . کنایه از هنرمند یا صنعتگری که در صنایع دستی مهارت و استادی به کمال دارد : چه چاپوک دستی است بازی سگال که در پرده داند نمودن خیال .اسدی (ازانجمن آرای ناصری ).
-
جستوجو در متن
-
چابک
لغتنامه دهخدا
چابک . [ ب ُ ] (ص ) چست و چالاک . فرز. تند. سبک . زرنگ . زبر و زرنگ . ظریف . رعنا. قبراق . زود. قچاق . چابوک . چاپوک . چپوک (دهات تربت حیدریه ): جلیت ؛ مرد چابک و چست . جلد؛ چابک از هر چیزی . جلدة؛ چابک و چالاک گردیدن .جلید؛ چابک از هر چیزی . جمل خذا...