کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چاپشلو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چاپشلو
لغتنامه دهخدا
چاپشلو. [ پ ِ ] (اِخ ) قصبه مرکز بخش چاپشلو. شهرستان درگز واقع در 10 هزارگزی جنوب باختری درگز. جلگه ، هوا معتدل با 1754 تن سکنه . محصولات عمده آنجا غلات ،تریاک ، میوجات ، بنشن ، پنبه ، شغل اهالی ، زراعت ، مالداری ، کسب ، صنایع دستی زنان ، قالیچه و گل...
-
چاپشلو
لغتنامه دهخدا
چاپشلو. [ پ ِ ] (اِخ ) نام یکی از بخش های شهرستان درگز است . این بخش در جنوب باختری شهرستان واقع و محدود است از شمال به بخش نوخندان ، از خاور به بخش لطف آباد، از جنوب و باختربه بخش حومه از شهرستان قوچان . موقع طبیعی : چون این بخش در دامنه ٔ کوه هزارم...
-
جستوجو در متن
-
گنداب
لغتنامه دهخدا
گنداب . [ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قره باشلو از بخش چاپشلو از شهرستان دره گز که در 8هزارگزی جنوب باختری چاپشلو واقع شده است . هوای آن معتدل و سکنه اش 66 تن است . آب آن از قنات تأمین می شود. محصول آن غلات و بنشن و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو...
-
جغال
لغتنامه دهخدا
جغال . [ ج َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قره باشلو بخش چاپشلو شهرستان دره گز و واقع در 7هزارگزی جنوب چاپشلو سر راه مالرو عمومی بشارت . جلگه و هوای آن معتدل است و 124 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است .راه مالرو دارد. (ا...
-
دربند پایین
لغتنامه دهخدا
دربند پایین . [ دَ ب َ دِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میان کوه بخش چاپشلو شهرستان دره گز، واقع در 48هزارگزی جنوب باختری چاپشلو و 6هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ عمومی قوچان به دره گز، با 102 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ای...
-
دربند بالا
لغتنامه دهخدا
دربندبالا. [ دَ ب َ دِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میان کوه بخش چاپشلو شهرستان دره گز، واقع در 45هزارگزی جنوب باختری چاپشلو و 4هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ عمومی قوچان به دره گز، با 286 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران...
-
قشلاق
لغتنامه دهخدا
قشلاق . [ ق ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان میانکوه بخش چاپشلو از شهرستان دره گز در 42 هزارگزی جنوب باختری چاپشلو. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری است . سکنه ٔ آن 37 تن است . آب آن از قنات و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است . راه مالرو دارد....
-
میاب
لغتنامه دهخدا
میاب . (اِخ ) دهی است از دهستان میانکوه بخش چاپشلو شهرستان درگز، واقع در 25 هزارگزی جنوب باختری چاپشلو. با 247 تن سکنه . آب آن از چشمه است و سر راه شوسه ٔ قوچان - درگز قرار دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
-
بش دره
لغتنامه دهخدا
بش دره . [ ب ِ دَ رِ ] (اِخ ) دهیست از دهستان قره باشلو بخش چاپشلو شهرستان دره گز. آب آن از قنات و محصول آنجا غلات و بنشن است . شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
بشارت
لغتنامه دهخدا
بشارت . [ ب ِ رَ ] (اِخ )دهی از دهستان قره باشلو بخش چاپشلو شهرستان دره گز. سکنه 140 تن . آب آن از چشمه و محصول آنجا غلات و شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
قل جق
لغتنامه دهخدا
قل جق . [ ق ُ ج ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان قره باشلو از بخش چاپشلو از شهرستان دره گز واقع در 7 هزارگزی جنوب باختری چاپشلو و 6 هزارگزی باختری شوسه ٔ عمومی قوچان به دره گز. موقع جغرافیایی آن جلگه و معتدل است . سکنه ٔ آن 127 تن است . آب آن از قنات و محصول...
-
قزلق
لغتنامه دهخدا
قزلق . [ ق ُ ل ُ] (اِخ ) دهی از دهستان قره باشلو از بخش چاپشلو از شهرستان دره گز واقع در 6 هزارگزی جنوب باختری چاپشلو و 7 هزارگزی باختر شوسه ٔ عمومی قوچان به دره گز . موقع جغرافیایی آن جلگه و معتدل است . سکنه 90 تن . آب آن از قنات و محصول آن غلات ، ب...
-
قره باشلو
لغتنامه دهخدا
قره باشلو. [ ق َ رَ ] (اِخ ) یکی از دهستانهای بخش چاپشلو از شهرستان دره گز در جنوب باختری دره گز. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری محصولات آن غلات ، بنشن ، باغات انگور و انواع میوه جات . شغل اهالی زراعت و گله داری و قالیچه بافی است . این ...
-
کپکان
لغتنامه دهخدا
کپکان . [ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میانکوه بخش چاپشلو شهرستان دره گز. سکنه 178 تن . آب از چشمه . محصول آنجا غلات و سیب زمینی . شغل اهالی زراعت است . این ده را در اصطلاح محل کوپکان گویند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).